بوی خون خر
این نویسنده، از آن نویسندههایی است که داستان را قرص و کامل در ذهن دارد، ریز به ریز طرح را در ذهن پرورانده و بعد دست به قلم برده…
این نویسنده، از آن نویسندههایی است که داستان را قرص و کامل در ذهن دارد، ریز به ریز طرح را در ذهن پرورانده و بعد دست به قلم برده…
اولین تجربهی سیگار کشیدنش بود. ناشیانه، دود را به درون سینهاش کشید. نتیجه، سرفه شدید و سوزشی در آن تو بود که اشک از چشمانش جاری کرد. درحالی…
زندگی از روزنههای پوستم خارج میشود. مثل حرارتی ملایم که منبع سوزناک و پرحرارتش در سرم است. در تمام تنم حس کرختی میکنم. می خواهم ساعت را از روی میز…
زن ملافه ی سفید روتختی را باد داد و انداخت روی تشکِ تخت. بوی وایتکس و پودر رختشویی توی هوا بود که گفت: لکه بر هم زدم، پاک…
مردمِ دهان-باز و گرسنهی «دَندیل» برای یک لقمه نان خشک حاضرند هر کاری بکنند، تا شکمهای گرسنهشان را برای یک روز هم شده بیشتر، سیر کنند. تا یک روز…
زن لابهلای دخترهای مانتو سورمهای که قهقههی خندهشان در هم پیچ میخورد، ناهمگونی رنگ ایجاد کرده بود. اتوبوسها با موتور روشن، بیقرار میلرزیدند؛ مثل پیرمردی لقوهای که خندهای هیستریک…
گفت: دهنتو باز بذار...آآآآآ ...آها آفرین...یه کم بیشتر...ببین لبهاتو مثل حالتی که بهش میگن شهوتناک باز بذار! هم زیبا میشی هم دندونات خراب نمیشن. دهنم را باز میکنم. باری…
در مورد طرح گفتیم که طرح: تنظیم برنامه ریزی شده و هدفدار کنشها و رویدادهای داستان براساس رابطه علت و معلولی است. در مورد طرح داستانی و پیرنگ(پی رنگ…
دخترم، سلام! اگر از احوال ما جویا باشی، خوب هستیم و در سلامتی کامل به سر میبریم و غیر ذالک! جهت نامهنمایی راستین، این حرفا لازم است. وگرنه خودت…
قطرات خون روی سبزی موکت فرو رفته، تاریکی هم اجازه نمیدهد که خوب ببینم. موکت که خیس میشود دیگر جای چکیدههای خون را گم میکنم. میدانستم کسی میآید. صدای…