جلوگیری از دم در آوردن! (نامه به دختری که…) (قسمت دهم)

نامه به دختری که بیست و هشت سال پیش به دنیا آمد.

به نام خدا

 

 

دخترم، سلام!

اگر از حال و احوال من جویا باشی که نیستی، باید بگویم برو نامه‌های قبلی را بخوان تا بدانی و توقع نداشته باشی کلیشه و تکراری باشم. من خدای خلاقیتم. برای همین دارم تو را می‌کُوبم که از دوباره بسازمت وطن…نه، یعنی، فرزندم! دوباره می‌سازمت دختر!

نمونه‌ی دیگری از خلاقیتم همین بستر گفتگویی است که ایجاد کرده‌ام. توی این زمانه که همه تا کمر توی گوشی هستند و در حال چت، ما با نامه‌نگاری محجوبانه و زنانه، این مهم را به انجام می‌رسانیم. صرفا به این دلیل که شبیه هیچ‌کس نباشیم و خلاق بمانیم.

 

قسمت نهم این نامه را اینجا بخوانید

 

 

دخترم، گلنارم! تو میوه ی وجودم هستی. ولی متاسفانه در جامعه و با بدان همنشین شدی، فمنیست چپگرا شدی و داری فاسد می‌شوی. عین انارهای خفر که در کنار انارهای فاسد خفر به فساد می‌افتند. انارها و میوه‌ها درس عبرت سایلنتی هستند برای ما آدم‌ها. جان‌فشانی می‌کنند که ما ببینیم و آگاه شویم. ولی ما می‌بینیم و می‌لمبانیم و آگاهی را در توالت پس می‌دهیم.

 

یخچال و فریزر هم از فساد در برگیرنده‌ی تو جلوگیری نکرد. فقط باعث شد یک دخترِ ترشِ سرماخورده و ذات‌الریه گرفته تحویل‌مان بدهد. (حالا بماند چطور توی یخچال گذاشتیمت.) و خرجت بیفتد روی دست‌ پدرت.  فاجعه اینجاست که مجبور شدیم یک مانتو پشت‌نویسی شده برایت تهیه کنیم، با این مضمون: «من کرونا ندارم، من فقط یخچال زده شده‌ام»

 

 

حرف نزن شما! سکوت اختیار کن تا جوابت را بدهم. سوالت را خودم اینجا می‌نویسم برای سندیت مبحث:

«ماااااامااااااااان، خودتون نذاشتید من برم سرکاری که حقوقش سه برابر این کارم بود. حالا میگی هزینه‌هات افتاده روی دستم‌مون؟ تازه خودت مجبورم کردی برم توی یخچال و بیست و چهار ساعت آزمایشی اون تو باشم؟ آخه شما دشمن…»

خوب بیش از اندازه سوالت طولانی بود و بی‌پروا، دخترک پرروی و مطالبه‌گر من! برای همین مختصرش کردم.

جواب:

تو مگر نمی‌خواهی شوهر کنی؟ مگر منتهای آرزویت و دلیل زنده ماندن یک دختر بالغ، شوهر کردن نیست؟ مگر تو بدون شوهر موجودیتی داری؟ مگر تاکنون زنی را دیده‌ای که بدون شوهر بتواند نقص عقلش را کاملش کند؟

نه جانم نمی‌شود. حالا ربط شغل و درآمد، به شوهر کردن را هم می‌گویم. فعلا برو آن کیسه‌های نمک را بیاور!

شوهر همیشه باید از تویِ زن، در همه‌‌چیز بالاتر باشد. قدش بلندتر از زن باشد! دستش درازتر از زن، تا به دهان خانواده‌اش غذا برساند. حتی باید دماغش هم درازتر باشد و تنها چیز کوتاه مرد، موهای بینی و گوشش باشد.

شوهرت باید توی حقوق هم از تو چندین سر بالاتر باشد. اصلا چه معنی می‌دهد حقوق زن بیشتر از حقوق شوهر باشد. زن ناقص العقل اگر حقوقش بیشتر باشد، دم در می‌آورد عین مارمولک! به قول مادربزرگت، هار می‌شود و شوهر را راه به راه به دلایل غیر عشقی گاز می‌گیرد.

من و مادربزرگت پادزهر هاری تو خواهیم بود. پس غصه‌اش را نخور دخترم!

اگر حقوقت کم است و اندازه‌ی خرید چهارتا پیاز و دو تا سیب زمینی و یه دونه ماست است، همین کافی است. این برای شوهرت افتخار نیست که زنش کار می‌کند، افتخار آنجایش است که حقوقش از حقوق شوهر بالاتر نمی‌رود. حتی یک ریال هم جایز نیست.

بنابراین همیشه دستت را جلوی شوهر دراز  می‌کنی. تا شوهرت با دیدن دست دراز شده به سمتش متوجه شود زن گرفته و الواطی گری، رفیق بازی نکند،  معتاد نشود و کنار جوب نیفتد. برود جان بکند برای دو لقمه نان که نصف یک لقمه مال تو است.

خوب باید رژیم بگیری. یک لقمه‌ی کامل چاقت می‌کند. پول آن نصف لقمه باقی مانده را می‌توانی خرج دستت کنی تا زیبا شود و با دراز شدن دستت جلوی شوهرت، فکر نکند دست گداست و با لگد بزند زیرش! ( ببین چقدر مادر ریزبینی داری!)

 

بعد که شوهرت دید فقط برای چندرغاز، در معیّت چند مرد نامحرم و همکار و رئیس مرد، کار می‌کنی، بزند قلم پایت را بشکند تا دیگر سرکار نروی، برای یک پول سیاه که کف دست گدا بگذاری تف می‌اندازد رویش به خودت برمی گرداند.

پس زن زندگی باش، نه زنِ کار!

زنِ غذاپز، اتوکن، لباسشور، ماساژور شوهر باش، نه زنِ پول درآر! که شما به این نوع زن می‌گویید: زن مستقل!  زن مستقل برای ما یک جور فحش و لیچار و بی‌ناموسی است.

چقدر من تجربیاتم را باهات شریک شوم. من راه‌های رفته‌ام را، به راه‌های نرفته‌ی تو وصله کرده‌ام، که تجربیاتم توی این مسیر جریان پیدا کنند و به دستت برسند.

راستی نگران قلمِ شکسته‌ی پایت هم نباش. مواد و ابزار شکسته بندی را روی جهازت گذاشته‌ام.

خب دیگر بس است.

امروز رفتی حمام توی وان آب و نمکی که آماده کردم بخواب. این یکی را هم تست کنیم ببینیم بوی ترشیدگی‌ات از بین می‌رود که شوهر بالقوه‌ای خریدارانه نگاهت کند.  یک کمی هم وانیل اضافه کردم خوشبو می‌شوی. فقط مواظب باش هیچ جایت بیرون نماند.

*

*

*

دوستدارت مادرت تاج سرت.

مطلبی که خواندید قسمت دهم از سری «نامه به دختری که بیست و هشت سال پیش به دنیا آمد»، بود.

کپی با ذکر منبع و نام نویسنده مجاز است 🙂

*

 

آیا میخواهید در گلستان شدن دنیا شریک شوید؟

پس نظر بدهید> :)))))

 

 

 

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید