دیوانگی خیالات و یک شب جنون آمیز

زندگی از روزنه‌های پوستم خارج می‌شود. مثل حرارتی ملایم که منبع سوزناک و پرحرارتش در سرم است. در تمام تنم حس کرختی می‌کنم. می خواهم ساعت را از روی میز…

ادامه خواندندیوانگی خیالات و یک شب جنون آمیز

بادکنک های گل گلی

  زن لا‌به‌لای دخترهای مانتو سورمه‌ای که قهقهه‌ی خنده‌شان در هم پیچ می‌خورد، ناهمگونی رنگ ایجاد کرده بود. اتوبوس‌ها با موتور روشن، بی‌قرار می‌لرزیدند؛ مثل پیرمردی لقوه‌ای که خنده‌ای هیستریک…

ادامه خواندنبادکنک های گل گلی

چاله‌ی متورّم پر شده از کبودی و سیاهی

  گفت: دهنتو باز بذار...آآآآآ ...آها آفرین...یه کم بیشتر...ببین لب‌هاتو مثل حالتی که بهش میگن شهوتناک باز بذار! هم زیبا میشی هم دندونات خراب نمیشن. دهنم را باز می‌کنم. باری…

ادامه خواندنچاله‌ی متورّم پر شده از کبودی و سیاهی

ایده، ایده‌پردازی و تفاوت آن با موضوع و طرح داستانی چیست؟

در مورد طرح گفتیم که طرح: تنظیم برنامه ریزی شده و هدف‌دار کنش‌ها و رویدادهای داستان براساس رابطه علت و معلولی است.   در مورد طرح داستانی و پیرنگ(پی رنگ…

ادامه خواندنایده، ایده‌پردازی و تفاوت آن با موضوع و طرح داستانی چیست؟

جیب به جیب بشی الهی! (نامه به دختری که ….) (قسمت نهم)

  دخترم، سلام! اگر از احوال ما جویا باشی، خوب هستیم و در سلامتی کامل به سر می‌بریم و غیر ذالک! جهت نامه‌نمایی راستین، این حرفا لازم است. وگرنه خودت…

ادامه خواندنجیب به جیب بشی الهی! (نامه به دختری که ….) (قسمت نهم)

داستان: سوراخی اندازه‌ی یک پرتقال!

  قطرات خون روی سبزی موکت فرو رفته، تاریکی هم اجازه نمی‌دهد که خوب ببینم. موکت که خیس می‌شود دیگر جای چکیده‌های خون را گم می‌کنم. می‌دانستم کسی می‌آید. صدای…

ادامه خواندنداستان: سوراخی اندازه‌ی یک پرتقال!