شاید زنان ایرانی بیشتر از زنان جهان حرف برای گفتن و نوشتن داشتهباشند! البته در همهجای دنیا تبعیض جنسیتی وجود دارد. تنها از لحاظ کمیّت و کیفیت تفاوت وجود دارد. مجموعه «داستان زنی که صدای انقباض موهایش را میشنید» از نویسندهای جوان است. خوب خودم هستم 🙂 اولین کتاب من است که سعی دارد صدای زنان جامعه باشد. صدای رنج کشیدهی زنان دور و بر خودمان. اصلا دلم نمیخواهد شعار بدهم و یا مظلوم نمایی یا یک طرفه به قاضی بروم. ولی این مجموعه داستانهایی دارد که تم اصلی آنها از واقعیت جامعه گرفته شدهاست.
هر نویسندهای آنچه که بیشتر او را به فکر وامیدارد را مینویسد. برای من مرگ و زنان و تبعیضی که بر آنها حاکم است، حکم مسئلهای را دارد که حل ناشدنی است و اسرارآمیز. مثل مرگی که چون ناشناخته است قابل تأمل است و نوشتنی و زنان.
دوست دارم دوستانی که کتابم را مطالعه کردهاند نظر بدهند و بگوید چقدر در راهی که میروم موفق بودهام و چقدر دچار احساسات شدهام یا هر چیزی.
مجموعه داستان زنی که صدای انقباض موهایش را میشنید با همین نام طولانی شامل بیست و چهار داستان کوتاه و داستانک است. داستانهایی روی آنها فکر شدهاست و سرسری نوشته نشدهاست.
داستانهای این مجموعه: کلاغ سفید، یک آینه، یک پنجره، لکه های لیوان، یک شکل متفاوت، فرم ثبت نام، شبیه یک کلارینت، حباب های روی آب، دخمه، آن روزها، پشت پرده، اولین برف زمستانی، چاه تاریک، زنی که صدای انقباض موهایش را می شنید،ششمین صف، نجات غریق، صندلی خالی، مرض حلزونی، یک دو سه، فردا شنبه است، ستاره آبی، چمدان، حالا دیگر مرده، قلعه دیوو، آغوش تاریکی.
قسمتی از متن کتاب:
_ خونهات آتیش گرفته اونوقت تو داری میرقصی؟
-نمیرقصم، دارم ورزش میکنم.
-الانه که خفه میشی، میدونم به خاطر این دودیه که از آتیش…
-نه! ضربان قلبم رفته بالا. به غیر از اینکه کالری میسوزونم، دلیل بزرگش اینه که زندهام. دارم نفس میکشم.
هنوز تنات از عرق خیس است. زنگ ساعت را روی دوازده و نیم تنظیم میکنی. میگذاری جلوی در اتاق، روی زمین. درست جایی که باید قدم بگذاری رد شوی. این کار را میکنی که وقتی ساعت زنگ خورد، مجبور باشی از جایت بلند شوی. میدانستم تو خیلی باهوش و خیلی ظالمی. اما فقط برای خودت.
…
برای جزئیات بیشتر و خرید کتاب زنی که صدای انقباض موهایش را می شنید کلیک کنید