«پاتریک مودیانو» نویسندهی در کتابهایش دنبال کسی چیزی میگردد. نویسندهای که گمشدهای دارد و یا پرسهزن حرفهای است و دلش گشت و گذارهای یواشکی و بیمزاحمت در محلهها و خیابانها و شهر پاریس را میخواهد. او در جستجوی چیزی، کسی است.
در رمان «افق» دنبال زنی است که بیابدش و از تنهایی در پاریس میگوید و از فرار از آن. این رمان تصاویر و توصیفات زیبایی دارد. مودیانو برنده جایزه نوبل ادبیات 2014 است و از کتابهایش، فیلم شدهاست.
به نظر میرسد ترجمه متنی که مودیانو نوشتهباشد، سخت است. چون نثر شعرگونه و ثقیلی دارد و مترجم قهاری میخواهد که رسا و وفادار متن و منظور نویسنده را منتقل کند. افقی که در دست دارم ترجمهی «حسین سلیمانینژاد» است با نشر چشمه. ترجمهی خوبی است و قابل قبول.
چند تکه از جملات و تصاویر زیبای این کتاب را مهمانتان میکنم:
زندگیاش …لحظههای بیخوابی توی اتاقش در هتل سوینیه، اتفاقهای کوتاهی به ذهنش میرسیدند و احساس میکرد در قطاری شبانه در حال مسافرت است. تکانهای واگن با ریتم زندگیاش همخوانی داشتند…(ص104)
…
خصوصا وقتی دید صفحهها حاشیه دارند و نوشتنش طوری بوده که هیچوقت به سرخط یا صفحهی بعد نرفته و بین نوشتهها اصلا جای خالی وجود ندارد. لابد شیوهی خاصی برای بیان احساس خفگی بود.( ص28)
…
برخورد اول بین دو نفر مثل زخمی سطحی است که هر دو احساسش میکنند و چرت تنهاییشان را پاره میکند.(ص22)
…