تفنگ چخوف روی دیوار که باید شلیک شود!

قصه‌ها از کجا می‌آیند؟

 

این کتاب، یک مجموعه داستان هست و نیست.

یک کتاب آموزش نوشتن به شیوه ی نو است.

 

کتاب را که باز می کنید«اصغر عبداللهی» با ژست سیگار به دست، لبخند به لبش نشسته است و زل زده است به مای مخاطب.او استاد این کلاس نویسندگی است.

این کتاب شامل روایتهایی است از داستان چگونه نوشته شدن فیلمنامه‌هایی که اصغر عبداللهی در طی سال‌ تجربه آموختن نوشته است. فیلمنامه‌های برتری مثل شلیک به کلاغ‌ها، جهیزیه برای رباب، جستجو در بندر و

 

«اصغر عبداللهی» برایمان تعریف می‌کند که برای نوشتن یک فیلمنامه یا داستان کوتاه چطور باید فکر کرد، آیا منتظر ایده و الهام از غیب بود؟ یا برای بدست آوردنش جهد و جهاد کرد؟ 

 

آیا این شیوه، این مضمون مورد نظر به کار این داستان می‌آید یا نه؟ 

آیا با یک شخصیت یا فضای ذهنی می‌شود قصه‌ای ساخت؟

آیا می‌شود عاشقانه‌ای نو نوشت در حالی که عاشقانه‌ها همه کلیشه و کلاسیک شده‌اند؟

ژانر نوآر و هارور در فیلمنامه چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

آیا برای نوشتن یک فیلم جنایی پلیسی داشتن قلب پاک کافی است یا خدا هم باید دوستت داشته باشد؟

 

 

خلاصه که هر چی سوال در مورد فیلمنامه نویسی در ذهن دارید، اینجا پاسخش را پیدا خواهید کرد.

«اصغر عبداللهی» در آغاز کتاب متذکر می شود که این نوشته‌ها، از تجربیات و آموخته های او آب می‌خورند.

 

به باور من این گرانبهاترین چیزی است که می‌شود در اختیار کسی گذاشت. روزهایی را زندگی و تجربه کرده باشی، کاری را محک زدی و سختی‌‌ها، راه و چاهش را رفته ای، بعد این دانسته‌های تجربی را در اختیار دیگران قرار بدهی!

«اصغر عبداللهی عزیز و محترم» سپاسگزار شما هستم. برای من بسیار گرانبهاست این کتاب و تجربیات نوشتن شما.

 

من این کتاب را دوبار خواندم. زیر نکات کلیدی و مهمی که به نظر می‌رسید باید بعدها هم بخوانم تا فراموشم نشود، خط کشیده‌ام.

 

 

 کتاب «قصه‌ها از کجا می‌آیند؟» یک کلاس درس است از تجربه ی نوشتن. 

 

از اصول پایه‌ی نوشتن می‌گوید و نکاتی که باید برای نوشتن به آنها توجه کنید. اکثر مطالب در مورد فیلمنامه‌نویسی است تا داستان. هر چند داستان و فیلمنامه در هم تنیده اند و بهم سخت وابسته‌اند. راه فیلمنامه از داستان و قصه می‌گذرد.  پس باید قصه نویسی را آموخت.

 

.

 

در این کتاب می خوانید‌ :

 

افسردگی مال نویسنده‌ی پولداره: در مورد منتظر ایده بودن یا در جستجوی ایده و سوژه رفتن است.

 

دغدغه‌ی دیگران را از آن خود کن: در مورد پیدا کردن ایده و طرح و بسط دادن آن است تا تبدیل به داستان و فیلمنامه شود. اصغر عبداللهی در این عنوان، چگونه رسیدن به طرح یکی از فیلمنامه‌هایش را می‌نویسد.

 

برای نوشتن داستان پلیسی قلب پاک کافی نیست: از تعلیق و ایجاد تعلیق می‌گوید. تعلیق کاذب چیست و چرا تعلیق باید؟ و همچنین در داستان پلیسی به چه نکاتی باید توجه کرد!

 

این قدر نغز و سعدی‌وار و مرتب؟ : در مورد دیالوگ خوب و درست و به جا، می‌گوید و اینکه هر شخصیتی به چه دیالوگی نیاز دارد و دیالوگ چقدر باید باشد یا اصلا نباشد!

 

دیوار شکسپیر کوتاه است: در مورد اقتباس در سینما می‌گوید.

 

درام را به اتاق مشاوره روانپزشک تبدیل نکنی: در مورد شخصیت، تیپ، تفاوت این دو و شخصیت پردازی درست می نویسد.

 

کوچک‌تر از یک قصر گوتیک: در مورد ژانری می‌گوید که از مکان یا فضا شروع می‌شود و باید دنبال قصه‌ای مناسب آن مکان بگردی.

 

یهو نیا تو صحنه:  در مورد شروع و منظر روایت و اینکه راوی کی باشد می‌گوید.

 

در کسوت یک سیاح: از فضاسازی در داستان و فیلمنامه و ملزوماتش می‌گوید که چقدر باید به فضا پرداخت تا حوصله مخاطب سر نرود و هم اینکه فضای داستان برهوت و گم و گیج نباشد.

 

چرا همچین ساعتی؟ از شرح صحنه در فیلمنامه می‌گوید که جزء با اهمیت‌های فیلمنامه است.

 

زل زده بود به من که نویسنده ی درام بودم: عنوانش نقش فرعی است. نفش فرعی در داستان را چطور مدیریت کرد که زائده و دردسر نباشد، وصله ناجور نباشد و در قصه خوب بنشیند.

 

دو تا زنگ داره، شما اون سفیده رو بزن: در اهمیت پایان بندی و روشن بودن پایان قصه از همان اول می گوید و چرایی‌اش.

 

 

و در پایان کتاب، فیلمنامه ی «شلیک به کلاغ ها» پیوست شده است.

 

 

بخشی از این کتاب ارزشمند «قصه ها از کجا می آیند؟» نوشته ی «اصغر عبداللهی» نشر «اطراف» چاپ 98، را با هم بخوانیم:

 

«شخصیت یا تخیل می شود و موجود می شود، یا موجود است و تخیل می شود. یا ترکیبی از موجود و تخیل است. گاهی از شخصیت به پلات و مضمون می رسیم، گاهی از مضمون به شخصیت می رسیم، گاهی از پلات تخیل شده یا مستند به شخصیت می رسیم. گاهی شخصیت عینا یک آدم واقعی است، گاهی ترکیبی از چند آدم است. یا استنباط ما از یک آدم واقعی است. در واقع وقتی داریم استنباط می کنیم داریم تخیل می کنیم چون استنباط ما از یک اأم عینا خود آن آدم نیست.

استنباط ما از یک شخصیت واقعی یا تخیل شده، منصفانه خواهد بود؟

گاهی شخصیت با یک اسم کوچک وارد قصه می شود، گاهی یک زن یا یک مرد است و بعد اسم مشخص پیدا می کند. گاهی در همان یک مرد و یک زن منحصر و محدود و کلی می ماند. گاهی تیپ است و نمونه ی یکی از اشخاصی که شغلی دارند، مثلا راننده تاکسی یا خیاط یا سیاستمدار یا زن خانه دار یا کارمند و یا کارگر و…»

 

 

 

کپی با ذکر منبع یا نام نویسنده یادداشت مجاز است 🙂

 

 

خرید کتاب قصه ها از کجا می آیند؟ 

 

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید