گرایلی، زندگی قصه آب و نان نیست

 

داستان‌های مستند به دلیل واقعیت داشتن بخش مهم آنها، جذابیت بیشتری از داستان به معنای واقعی کلمه دارند. آدم‌های واقعی در ماجراهای واقعی و سرنوشت‌های واقعی بهم گره خورده‌اند. از جهت شناخت سنت‌ها، تاریخ مردمان اگر بخواهیم نصحیت‌گر باشیم، می‌گوییم درس عبرتی دریافت کرده‌ام به رایگان از گذشتگان! سود دیگری از آن‌ها می بریم ماندگاری رسم و رسومات و مقایسه آن با زمانی که در آن می‌زییم است.

کتاب «گرایلی» در نوع خودش فولکلور ارزشمند قوم قشقایی است. در داستان‌های کوتاه این مجموعه می‌توان رسم و رسوم قشقایی‌ها و چادرنشنیان را در مواجهه با هر پدیده‌ای، واقعه‌ای، جشن و عزا و … مشاهده کرد.

داستان‌ها، کوتاه هستند، گویا و با زبان و لحن شاعرانه و لطیف، که حس نویسنده در عشق و علاقه‌ای که به قوم جلیل قشقایی دارد دخیل بوده است. روایت یک‌جانبه‌گرایانه است. تقدس‌سازی بزرگان و قهرمانان ایل، مادران، پدران دیده می‌شود. توجیه سنت‌های ایلی آن زمان که نتیجه کم‌سوادی و ناآگاهی مردمان ساده و بی‌پیرایه ایل و عشایر بوده‌، کاملا مشهود است.

«دکتر منوچهر کیانی» در مقام والایی برای نگارنده این سطور و برای ایل قشقایی قرار دارد. من  به شخصه به عنوان یک نویسنده نوقلم، و دغدغه‌مند در ادبیات، توقع دارم ایشان در جهت پیشرفت ادبیات داستانی قشقایی که به زعم من،  «محمد بهمن بیگی» آغازگر این راه بوده‌اند، باشند. و اطلاعاتی که ایشان دارند، با نگارش داستان‌هایی در ساختار داستان مدرن امروزی به مهم خواهند رسید، تا خوانندگان غیرقشقایی را جذب خود کند.

لازم به ذکر نیست که نگارش بر طبق اصول داستان‌نویسی، تاثیرگذاری داستان و موضوع را چندین برابر می‌کند. مهم نیست داستان مستند است یا کاملا خیال! مهم آن چیزی است که برای آیندگان باقی خواهند ماند و چه بهتر که طوری منتقل شود که از گرد و غبار گذشت زمان در امان باشد و همیشه تازگی خود را حفظ کند.

داستان‌های مدرن با شگردها و ساختاری که حفظ می‌کنند، این قابلیت را دارند که ماندگار شوند. داستان‌های گذشتگان و به طور اخص در اینجا ایل قشقایی نیاز مبرمی به ماندگار شدن دارد، تا در حافظه‌های بیشتری جایی برای خود دست و پا کند.

داستان‌های مجموعه‌ی «گرایلی» در ساختار کلاسیک، مثل ساختار داستانی کلیله و دمنه نوشته شده است. با همان مقدمه‌چینی‌های ادبی، زبان سرشار از کلمات سخت و محکم ولی نامأنوس برای خوانندگان معمولی، با شعرهایی در لا‌به‌لای متن و نثر، با نتیجه‌گیری‌های اخلاقی، وجود روایت در روایت یا به قول امروزی‌ها خرده روایت‌ها در داستان به طور کاملا مجزا و محسوس یادآور قصه‌های پندآمیز کلاسیک فارسی است.

اما بی‌انصافی است اگر به اشارات به موقع و گنجاندن فرهنگ ایلی و انتقال رسم و رسومات آنان در جایگاه مناسب در داستان، اشاره نکنیم. شیوه روایی داستان‌ها همراه با حفظ حالت تعلیق داستان، خواننده را جذب می‌کند و دنیایی تازه و غریب ولی تصویری با توصیفات زیبا در پیش‌روی ما قرار می‌دهد.

«گرایلی به معنای پیشانی‌سیاه» شامل 25 داستان کوتاه مستند از عشایر قشقایی در سال‌های مختلف از جمله سال‌های جنگ با استعمار انگلیس، قزاق ها و …است.  داستان عاشقی‌ها، دلاوری‌ها، فقر در دوران قحطی‌های بزرگ، مکان‌های محترم مثل دشت موک، زنان شیردل عشایر و … است.

داستان‌هایی با نام‌های: گرایلی، صدقه، آخرین هدیه، واقعه قلعه پرگان، پناهنده، اسیر، گیسوان امانت، شهابی در شب، پیمان، جیران، از خنج تا ماهور، گلوله هفتم، جسورتر از پلنگ، ساحل آشتی، چریک جراح، اجاق، شیرزاد، درد بی درمان، گرزن، داشدان داشا، نشان لیاقت، گمشده، فقر، خونبها، دشت موک!

 

*

*

*

من به عنوان یک قشقایی این کتاب را با لذت تمام خواندم. آرزو دارم ادبیات داستانی قشقایی قدرتمندتر شود و حرفی برای گفتن در میان اهالی ادبیات داشته باشد.

این کتاب و سطر به سطر آن برای من یادآور درد و رنجی است که بزرگ‌مردان و شیرزنان قشقایی متحمل شدند تا بار زندگی را بر دوش کشند، زندگی که برای ما آیندگان مایه افتخار باشد، نه مایه‌ی ذلت و سرزنش دیگران! قشقایی ایل حرمان کشیده، رنج‌دیده و سرکوب و منکوب شده با همین اسناد و نوشتارها برای آیندگان زنده می‌ماند.

دلاوری‌های قهرمانان این قوم انکارنشدنی است. خوی قشقایی با غرور، شجاعت و شهامت، غیرت و نوع دوستی و وطن پرستی عجین شده است. این خون در رگ‌های تاریخ یخ بسته است باید که جریان گرم این خون دوباره از سر گرفته شود با نگارش بیشتری از مستندات قوم دریایی قشقایی.

*

*

*

قسمتی از داستان «گَرزَن» را بخوانید از کتاب «گرایلی» نوشته «دکتر منوچهر کیانی» با موضوع طنازی و شوخ طبعی!

«گرزن با وجود ایمان و اعتقاد خالصی که به خداوند داشت گاهی هم این اجازه را به خودش داد بود که با آفریدگار بزرگ هم شوخی کند.

خشکسالی سال های 40-41 موجب نابودی گوسفندان گرزن می شود و همه ی احشام خود را از دست داد و فقط احترامش بین مردم باقی بود. دوستی بر وی وارد می شود. گرزن را می بیند که به نماز نشسته و دعا می کند. سلام کرده می نشیند و می گوید: «کدخدا! حامل پیغام هستم. آمدم خدمتتان عرض کنم.»

کدخدا، ضمن خوش آمد گویی، جواب می دهد: «انشالله خیر است! بفرمایید.»

-قربان! حاج عسگر فهمیده که شما هم گوسفندانت را از دست داده ای، خیلی ناراحت شده تعداد یک صد راس میش خوب برایتان در نظر گرفته دستور بدهید آنها را بیاورند.

گرزن تبسمی کرده و می گوید: «خیلی ممنون اینطور که معلوم است باید برای حاج عسگر نماز بخوانم که به من گوسفند می دهد نه خدا که هر چه داشتم از من گرفته. بعد لعنتی بر شیطان می رفستد و به سجده می رود…»

*

*

*

شما هم اگر این کتاب را خوانده‌اید نظرتان را بنویسید 🙂

کپی با ذکر منبع مجاز است.

ارادات‌مند: افروز جهاندیده

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

این پست دارای 2 نظر است

  1. موصلو

    سلام.
    منده کیتاب گرایلی اوخاموشام.نقدلر دوز دیر،اما بیگ ترین عیب قشقاییلار یازانلاری بودیر که تورک دیلینه یازا بیلمیرلر.
    اوقاد کیتاب تات دیلینه وار دیر تات لار اوزلری اوخامورلار. لا اقل تورکلار بیر کیتاب که قشقایی چه یازیرلار تورک دیلینه یازاسی لار که دیلیمیزی ساخلاداک.

    1. افروز جهاندیده

      درود بر شما. ترکی نوشتن سخت است و من هم مانند دیگر همزبانان راه آسان را میروم. ممنونم از توجهتون. منم موافقم که داستان و قصه ترکی باید به ترکی نوشته شود. چون در برگرداندن به زبانی غیر از اصل، شکل و لحن و ساخت داستان دچار تغییر می‌شود. حتی گاهی مفهوم و مضمون واژگونه می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید