«دریای ازلی»
«صدیقه سالاری»
نشر سوسا
این کتاب متفاوت، به عنوان نثر فارسی چاپ شدهاست. خودِ کتاب در مورد عنوان کردن قالبش سکوت کرده است. شما هم اگر خوانده باشید و بخوانید، متوجه میشوید عنوانِ شعر، رمان، داستان، را به خود نمیپذیرد.
از نظر من، این نثر، (گاهی شبیه شعر) فقط خیال است. تخیلاتی قدرتمند، غنی شده با معلوماتی از اسطورههای آفرینش جهان و انسان، خدایگان و الههها و عناصر طبیعی.
«دریای ازلی» با راویِ مونولوگ مستقیم، ویشنو(دومین ایزد از ایزدان سهگانهی هندو) را خطاب قرار میدهد و با او سخن میگوید.
*
*
در مورد راوی مونولوگ مستقیم اینجا بخوانید.
*
*
انگار سخنان قصار فلسفی، معنویی، ماورایی در باب طبیعت و انسان است که در یک کتاب، بدون ایجاد حلقههای ارتباطی مستحکم جمع شدهاست.
گاهی دیالوگی در بین پاراگرافها میخوانیم که از زبان راوی است یا نه! مشخص نیست. از راوی چیز زیادی نمیدانیم. اما به نظر میرسد انسان است و زن! که در جایی از متن، به پستانهایش اشاره شده است.
جمله به جملهی این کتاب را میشود عکس نوشته کرد و در فضای مجازی به اشتراک گذاشت و منتظر استقبال گستردهی کاربران بود. اما نظم و انسجامی که مفهوم و مضمون باید داشته باشد تا از نظر معنا و مضمون، یک کل را و یک کتاب را تشکیل بدهد وجود ندارد.
حتی بین سطور و پارگرافها هم نظمی دیده نمیشود و این خواننده را گیج و گول میکند.
ریتم روایت در یک سطح است. از یک لحن و ریتم شروع میشود و در همان خط مستقیم بدون اوج و فرودی که لازمه و نشاندهندهی تغییر حالت راوی یا مخاطب که ویشنو است، وجود ندارد.
سوال اینجاست: مخاطب چطور باید خودش را مجاب کند که کتاب را به پایان برساند؟ با کدام کشش و جذابیت متنی؟
اما نقطه قوت پُررنگِ کتاب «دریای ازلی» زبان مناسب و قوی آن است. زبان این نثر سرشار از کلمات محکم و استوار است. دقیقا مناسب با مفهوم الوهیت و جایی که طرفِ گفتِ شما، وجودی ماورای بشری و خدایی است.
چیزی که از نثر متوجه شدم: تقابل نامحسوس هستی و نیستی، ازل و عدم، جسمیات و معنویات و اضداد دیگر هستی است. خطاب قراردادن ویشنو، یا گاهی خدای آب، خدای دریا، خدای رود یا خدای…
راوی انگار انسانی از نوعی بالاتر از انسان معمولی و شناخته شده است. جسمیت دارد یا ندارد؟ الهه هست یا نیست؟
زمانِ واقعه ( چون نمیشود اسم داستان بر آن گذاشت) با افعال گذشته است و این حس را به خوبی منتقل میکند که در بیزمانی و بیمکانی در جایی دور و گور، که کتاب بر آن اصرار دارد، حادث شده است.
گاهی نثر به عبادت و مناجاتنامهای میماند با الهگان و خدایان آفرینشگر!
گاهی شاهد استحالهی انسانی، همراه و همگام با استحالهی عناصر طبیعی و جهان هستیم، در صحنه و مکانِ بیمکانی و خلاء.
یکباره در این خلاء نهنگی پیدا میشود که به گودالی تیره چشم دوخته است. نهنگ به یکباره محو میشود و گربهای سیاه را داریم که دود میشود.
خیالانگیزی این نثر قابل ستایش است.
و معلومات نویسنده از الهگان باستان و زبان محکم متن!
با خواندن این نثر وارد خلسهای متفاوت میشوید. خلسه ای که این جهانی نیست و در بیزمانی و بیمکانی، معلق است.
*
*
*
قسمتی از متن کتاب «دریای ازلی» نوشتهی «صدیقه سالاری» را بخوانید:
«ای ماروت1 شتابان، ویشنو»
برتری؛ نقطهی ذوب و انجماد این آب است. و سختترین قسمت یک قورباغه، زمان در قورباغه است. ماهیها به قوهی ادراک آدم میپیوندند. باید جوهرهام را از آب جدا میکردم. میتوانستم ساعتها حرکات آن جانور را تمرین کنم، تا اکنون بتوانم حرفی صریح بزنم. آیا همهی آدمهایی که به آنها فکر میکنیم، درونیترین حالت ما هستند؟
تو درونیترین حالت من هستی ویشنو
اقیانوسی نهفته! ای ویشنو
زندگی را جذب پوستم میکنم. روز، حالت استخوانی دارد. و ماه؛ مجموعهای از نگاه همهی آدمیان میشود. روح هر انسانی که به آب برسد، «روح درختی» یا جانوری میشود. آب، بین حالت نباتی و انسانی خود جریان پیدا میکند. آب، در نگاه همه، عناصرش یکسان نیست. ویشنو، آب، در نگاه تو، عناصرش متفاوت است تا در نگاه دیگران. نیکخوییات، آب را به ظرافت آورده، «آن ذات درخشان، آب را نگاه میدارد.» اگر زندگی به کلی از آب جدا شود، آب برای خودش جهان دیگری میشود.
با خورشیدی در دست، به پیشداوری روز برمیآیم. تغییر دمای آب، اول از خود آدم شروع میشود.
ویشنو این عاشقانهی کهن:
انگار از دستانت، چشمانت و لبخندت، جانوری در حال گریز بود. تنم، تخریب طبیعت در چشمان تو بود، و هر جا که علوم طبیعی ثابت میکرد، آنجا بود. تمام رفتار طبیعت را با آب تحسین میکردی. همانگونه که به در جهان «جهان_بودن» فکر میکردی، که میخواستی از آب، هستی بگیری و هستیات مدام از ماهی پر شود. مثل پیش دستی کردنِ طبیعت، در آب آوردن به صورتت! انگار آّب را پیچیدهتر میکردی، وقتی آن را به صورت خود میزدی. ویشنو پا کوبیدنت بر آب فایدهای جز ماهی نداشت…»
1 (یکی از صفات ویشنو-فرشتگان یا ایزدان باد و طوفان)
*
*
*
اگر شما هم این کتاب را خواندهاید نظرتان را بنویسید. 🙂
کپی با ذکر منبع مجاز است.