چگونه ایده و سوژه برای نوشتن پیدا کنم؟

سوژه برای نوشتن داستان از کجا پیدا کنم؟

 

چگونه سوژه و ایده‌ی تازه ای پیدا کنم؟

 

 

وقتی ذهن‌تان خالی است و هیچ سوژه و ایده‌ای برای نوشتن ندارید، چه کار می‌کنید؟

ذهن داستانی و کمی تخیل داشتن با پیش زمینه‌ای از مطالعه‌ی زیاد، آموزش و ثابت قدم بودن، برای داستان نوشتن کافی است. اما چطور این ذهن داستانی پیدا می‌شود و چطور می‌شود با تخیل، داستانی را نوشت؟!

 

خیلی‌ها می‌گویند از چیزهایی بنویسید که تجربه کرده‌اید. در مورد جاهایی بنویسید که اطلاعاتی از آن مکان دارید یا دیده‌اید. خوب این‍‌ها درست! اما گاهی این تجربیات قابلیت داستان شدن ندارند، یا زود تمام می‌شوند.

اطلاعات‌تان به درد نوشتن نمی‌خورند یا همه‌اش را نوشته‌اید و نیاز به سوژه‌های جدید دارید.

خب پس باید چه کار کرد؟

نویسندگی را ببوسید و بگذارید کنار؟

این همه خواندن و تلاش را همین‌جا به باد بدهید و بگویید من نویسنده بشو نیستم؟

 

بدانید و آگاه باشید که نویسندگان بزرگ هم با این مشکلات رو به رو هستند. آنها هم از سدّ  این مشکلات می‌گذرند تا به داستانی برسند. مهم این است که در یافتن سوژه منتظر الهام نباشید. اگر بخواهید منتظر الهامات غیبی باشید کلاه‌تان پس معرکه است.

 

یک چیز دیگر آیا می‌دانید سوژه‌ها هیچ وقت تمام نمی‌شوند؟!

هر سوژه‌ای  به بی‌نهایت شکل ممکن می‌شود نوشت. با دید فردی هر نویسنده و از زاویه‌ی روایت خاصش می‌شود به انواع دیگر نوشت که هیچ شباهتی به دیگری نداشته باشد.

نگران تمام شدن سوژه‌ها و تکراری بودنشان نباشید، فقط تخیل و زاویه دید خودتان را به کار ببرید. شما یک فردیت و ذهنیت دارید که هیچ کس به جز خودتان به آن دسترسی ندارد! پس داستان‌تان هم برای دیگران تازگی و تشخص خودش را خواهد داشت.

 

این را هم بدانید هر نویسنده‌ای برای  سوژه و ایده‌یابی روشی دارد و نمی‌شود یک نسخه برای همه پیچید.

 

اما اینجا چند نکته که می‌تواند به شما کمک کند که سوژه و ایده برای نوشتن پیدا کنید پیشنهاد می کنیم.

 

 

// از هر چیزی که از آن متنفرید بنویسید.

لیستی از کارهایی که از آنها متنفرید تهیه کنید. تیتروار بنویسید و ببینید کدامیک می‌تواند داستانی در خود مستتر داشته باشد و ماجرای  تنفر از این مورد خاص چیست! آیا قابلیت و ارزش نوشته شدن دارد!

 

// از هر چیزی که عاشقش هستید و در آرزویش تب می‌کنید.

من عاشق اینم که …

یکی از آرزوهایم این است که …

این جمله‌ها را تکمیل کنید و ادامه دهید. تا جایی که می‌توانید ادامه دهید. بگذارید ذهن‌تان و احساسات‌تان روی کاغذ جاری شود. ببینید سرانجام به چه تبدیل خواهد شد!

//هر آنچه آزارتان می‌دهد بنویسید.

این مورد با آنچه از آن متنفرید فرق دارد. اشتباه نکنید. آزار دهنده‌ها شامل رفتارها، احساسات و اعمالی هستند که گاهی باعث آزارتان می‌شوند و در مواقعی دیگر وجودشان آزاردهنده نیست. پس دنبال این آزاردهنده‌ها در زندگی‌تان یا زندگی نزدیکان‌تان بگردید و در موردشان بنویسید که چرا این مورد خاص که ذاتش بد نیست، شما را آزار می‌دهد. داستان اولین باری که باعث آزارتان شد چیست!

 

// هر چیزی که به نظرتان خنده دار و جالب توجه است.

گاهی پیش می‌آید که ماجرایی را از دیگران می‌شنوید یا شاهد یک اتفاق بامزه هستید. دوست دارید برای دیگران هم تعریف کنید. پس این بامزه‌ها را بنویسید. از آنها می‌شود داستان‌های طنزآمیز خوب درآورد.

 

 

//هر چیزی که تجربه کرده‌اید و مخاطره‌آمیز و آموزنده است.

تجربیات بهترین سوژه برای داستان نوشتن هستند.

نوشتن از تجربیات ریز و درشت، کم اهمیت یا مهم، تبدیل به داستان رئال زیبایی خواهد شد.

پس سعی کنید تجربیات‌تان را یادداشت کنید تا فراموش نشوند و  سر فرصت مناسب بنویسید.

تجربیات شامل خاطرات هم می‌شوند. خاطرات کودکی، نوجوانی و …

تجربیات می‌توانند تجربه یک احساس جدید باشد در مواجهه با چیزی یا کسی، یا می‌تواند اتفاقی وحشتناک باشد.

 

// هر چیزی که در رویاهایتان با آن سخت مشغول می‌شوید.

رویاهاتان هر چقدر رنگارنگ، هر چقدر دور از ذهن باشد، بازهم می‌تواند داستانی شود.

دوست دارید در آینده چگونه زندگی‌ای داشته باشید!

به کجاها سفر کنید یا با چه کسی ازدواج کنید!

شما با قدرت تخیل می‌توانید رویاهاتان را زندگی کنید.

پس خودتان را در داستانی رویایی قالب کنید و داستانش را بنویسید که چطور و چگونه به آنجا رسیده‌اید.

 

 

// اگرها را دست کم نگیرید.

اگر من جای آن سارق بانک بودم…

اگر من یک مرد میانسال ثروتمند بودم که گم شده است…

اگر من توی آسانسور گیر افتاده بودم…

این اگرها را تجسم ببخشید. خودتان را در موقعیتی قرار بدهید و داستانی که فکر می‌کنید در آن موقعیت ممکن است اتفاق بیفتد را بنویسید.

 

 

//عقب عقب راه بروید.

به این معنی نیست که دنده عقب بروید. به این معنی است که از عادت‌های روزمره و روزمرگی دوری کنید و جور دیگری به اطراف و زندگی نگاه کنید.

در این مورد یادداشت‌برداری اهمیت بالایی دارد.

به شنیده‌ها، دیده‌ها اهمیت بدهید. گاهی حتی پنجره‌ها هم قصه‌های خودشان را دارند.

یا دختربچه‌ای که لی‌لی‌کنان از کنارتان رد می‌شود یا پیرمردی که خربزه زیر بغل با چتری در روز آفتابی از راه می‌رسد.

 

//گاهی بخش حوادث روزنامه را نگاه کنید.

بخش حوادث روزنامه‌ها و بولتن‌های خبری همیشه پر از اتفاقات ریز و درشت است. گاهی با خواندن سرتیتر بعضی خبرها، جرقه‌ای در ذهن‌تان می‌زند که می‌شود از این اتفاق بدون وفاداری به واقعیت حادثه، داستانی نوشت.

 

////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

این‌ها مواردی است که می‌شود با کمک آنها داستانی نوشت؛ برای کسانی که نمی‌دانند چه و از چه چیزی بنویسند.

زیاد و حریصانه کتاب بخوانید.

کتاب خواندن یکی از ملزومات خوب نوشتن است.

 

 

 

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

این پست دارای یک نظر است

دیدگاهتان را بنویسید