چگونه داستان جذاب و نزدیک به واقعیت بنویسیم؟

 

حواس پنجگانه را از زمان آموزش ابتدایی یاد گرفتیم و همه می‌دانیم چیست!

بینایی، شنوایی، چشایی، لامسه و بویایی!

 

این حس‌ها، راه ارتباطی ما با جهان بیرون است. با داشتن این حواس، دنیای ما رنگ، صدا، بو و طعم و حس دارد. تصور کنید اگر حواس پنجگانه‌ی ما، به هر دلیلی از کار بیفتد یا درست کار نکند، چه بلایی سر زندگی و ارتباط‌مان با دنیا خواهد آمد. ما دیگر انسان طبیعی نخواهیم بود و چه بسا که زندگی بدون این حواس ناممکن خواهد بود.

 

 

 

 

 

داستان، نوشتن از زندگی است.

هر نویسنده‌ای می‌خواهد آدم‌ها و شخصیت‌های داستانش واقعگرا باشند و نسخه‌ای از آدم‌های واقعی به نظر برسند، دنیای داستان‌شان به واقعیت نزدیک باشد و داستانی باورپذیر بنویسند.

*

*

*

 

برای اینکه شخصیت‌های داستان ملموس و واقعی به نظر برسند چه کار باید کرد؟

 

یخیل ساده است؛ آدم واقعی را وارد داستان کن! آدم واقعی با همان قابلیت‌های آدم‌های واقعی از جمله، روحیات، خلقیات، کردار و حواس.

استفاده از حواس پنجگانه در بیان جزئیات داستانی یک مقوله‌ی مهم است که حذف آن لطمه بزرگی به داستان خواهد زد. حواس پنجگانه به داستان شما رنگ می دهد، به محیط داستانی حس و حال و بو و صدا می‌دهد. دنیا ساکت نیست، دنیا پر از صدا، بو، مزه، دیدنی‌هاست.

پس چرا دنیای داستانی که ساخته‌اید اینقدر ساکت و بی‌حس و حال باشد!

*

*

*

چگونه از حواس پنجگانه در نوشتن داستان و قصه استفاده کنیم؟

 

همانطور که گفتیم بدون حس‌ها، زندگی واقعی ما تبدیل به یک کارتن، مقوا یا ماکت خواهیم شد. زندگی بدون چشیدن طعم‌ها، بوییدن عطرها و شنیدن نوا و صداها، دیدن هر آنچه باید دید، زندگی مفلوج و ناقصی است.

داستانی که حواس پنجگانه برای توصیف و فضاسازی و غیره نداشته باشد، داستانی بدون روح، دور از واقعیت، ناملموس و درک ناشدنی به نظر می‌رسد.

ما می‌خواهیم داستان‌مان واقعگرا باشد. پس نیاز به رنگ و بو و صدا داریم. رنگ و بو و صدا چیزهای مشترک بین انسان‌ها هستند. آنها کمک می‌کنند بهتر منظورتان را به مخاطب برسانید، جزئیات را بهتر تصویر کنید و داستان را به واقعیت نزدیک کنید.

برای اینکه بتوانید از حواس پنجگانه‌تان در داستان به خوبی استفاده کنید، خودتان را جای شخصیت و در موقعیت و مکانی که شخصیت را قرار داده‌اید، قرار دهید. بو بکشید، گوش کنید و ببینید چه چیزهایی در اطرافتان هست که توجه شما را به خود جلب م‌ی‌کند.

باید در جلد شخصیت داستان، وارد دنیای داستانی که ساخته‌اید، بشوید. همین!

*

*

*

مهمترین حس‌ها، از بین حس‌های پنجگانه در داستان‌نویسی؛  بینایی و شنوایی است و در مرحله دوم بویایی.

حس‌هایی که، سرور حس‌های دیگر هستند و بدون وجود آنها زندگی الکن و کور خواهد شد.

حواس پنجگانه کمک می‌کند، داستان را به واقعیت متصل کنید. پل ارتباطی جهان داستان با جهان واقعیت است.

کد رمزهای واقعی، در مجاز است که با ملموس شدن داستان به نتیجه می‌رسد.

*

*

*

حس‌آمیزی چیست؟ 

وقتی چند حس را برای انتقال یک مفهوم به کار می‌گیریم، یا یک ترکیب توصیفی که از چند حس تشکیل شده را کنار هم قرار می‌دهیم حس‌آمیزی کرده‌ایم. آمیختن چند حس باهم که باعث جذابیت بیشتر توصیف و داستان می‌شود و راه فراری از کلیشه است.

 

برای خلاقیت در حس‌آمیزی، نویسنده باید حواس قوی داشته باشد. هر چیزی را که حس می‌کند، لمس می‌کند را به خوبی با خلاقیت و کلمات به جا، بنویسد.

راز نویسنده‌ی موفق شدن همین است. برای این کار باید دایره لغات‌تان را نیز افزایش دهید و گیرنده‌های حسی‌تان همیشه فعال باشد.

انتقال تجربیات نویسنده با استفاده از حواس پنجگانه در داستان مسیر می‌شود. تجربیات احساسی!

لازم نیست در داستان از هر پنج حس استفاده کنیم. شاید دو حس یا یکی کافی باشد. بستگی به داستان و فضای داستانی دارد. استفاده بیش از حد از حواس نیز داستان را از ریتم می‌اندازد. کند و حوصله سربر و سرگیجه آور می‌کند.

*

*

*

برای درک بهتر استفاده از حواس پنجگانه، آغاز داستان «سپرده به زمین» از  «بیژن نجدی» را بخوانیم:

 

«طاهر آوازش را در حمام تمام کرد و به صدای آب گوش داد. آب را نگاه کرد که از پوست آویزان بازوهای لاغرش با دانه‌های تند پایین می‌رفت. بوی صابون از موهایش می‌ریخت. هوای مه شده‌ای دور سر پیرمرد می‌پیچید. آب طاهر را بغل کرده‌بود. وقتی که حوله را روی شانه‌هایش انداخت، احساس کرد کمی از پیری تنش به آن حوله بلند و سرخ چسبیده است و واریش پاهایش اصلا درد نمی‌کند. صورتش را در حوله فرو برد و آنقدر کنار در حمام ایستاد تا بالاخره سردش شد. خودش را به آینه اتاق رساند و دید که بله، واقعا پیر شده‌است.

در آینه، گوشه‌ای از سفره‌ی صبحانه، کنار نیمرخ ملیحه بود. سماور با سروصدا در اتاق و بی‌صدا در آینه می‌جوشید و با همین‌ها، طاهر و تصویرش در آینه، هر دو با هم گرم می‌شدند…»

*

*

*

یک نکته دیگر به جز حواس پنجگانه که در این متن کوتاه استفاده شده است این است که روایت در حرکت را به زیبایی ترسیم کرده‌است. همانطور که از حواس بینایی و شنوایی شخصیت، برای توصیف فضا و ظاهر شخصیت، روحیات شخصیت استفاده کرده است، داستان را نیز پیش می‌برد.

نویسنده با چه مهارتی از حواسش برای رساندن فضا، حس و حال شخصیت و فضاسازی استفاده کرده‌است.حواس غالب بر این فضا، حس بینایی و شنوایی است. دو حس مهم در داستان نویسی.

آیا با خواندن این متن خودتان را در آن محیط وفضا  حس کردید؟ آیا این کلمات و توصیفات حواس بینایی و شنوایی قادر بود شما را با شخصیت در حمام یکی کند و همذات پنداری ایجاد شود؟

آب طاهر را بغل کرد!

صورتش را در حوله فرو برد!

بوی صابون از موهایش می ریخت

 

*

*

سوالی دارید، بپرسید!

نظر فراموش نشود.

 

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید