توصیف چیست و در داستان چه کارکردی دارد؟
توصیف داستانی در مقابل تمثیل در شعر می آید.
به ارائه تصویر ساکن از دنیای بیرون توصیف می گویند.
این تعریف خیلی کلی و مبهم به نظر میرسد و شامل توصیف در همه هنرها مخصوصا هنرهای تجسمی هم میشود.
توصیف به ارائه اشیاء بیرونی در یک بازه ی زمانی ایستا می پردازد. ایستا؛ پس توصیف با تعلیق یا رکود در داستان همراه است که در طول خوانش متن توصیفی، احساس میشود. این نوع توصیف که روایت را متوقف میکند تقبیح کنندهی داستان است و میتواند ضعف داستان به شمار آید.
توصیف به چند صورت در داستان وجود دارد؟
توصیف زمان، مکان و مناظر
شکل ظاهری شخصیتها
خلق و خوی شخصیتها
توصیف همزمان چهره و حالات روانی شخصیتها
تلفیق دو توصیف مشابه یا متضاد
توصیف زنده از کنشها
توصیف احساسات
توصیف حوداث جسمی و روانی.
*
*
*
توصیف این قابلیت را دارد که بدون وقفه در داستان مسائل ناگفتنی و واپس زده شده را که روایت از بیان آن عاجز است به تصویر کشد و یا شخصیت و شخصیت ها را بهتر بشناساند.
داستان بدون توصیف، معنا و مفهوم درستی نخواهد داشت. توصیف به داستان جنبه و شکلی خیال انگیز میدهد و به واقعنمایی آن کمک میکند.داستان را به واقعیت و عینیات نزدیک میکند، هر چند داستانمان کاملا ذهنی باشد.
در هر امری یا چیزی باید اندازه نگه داشت.
توصیف را باید مثل چاشنی یا نمک غذا تصور کرد که کمش بیمزه و زیادش آزاددهنده است.
پس در مقابل نبود توصیف در داستان، اگر توصیف زیاد به کار برده شود، سیر داستان و خیال انگیزی آن را به چالش میکشد. باعث میشود ضرب آهنگ رویدادها کّند شود، یا کاملا قطع شود.
برای اینکه این اتفاق در داستانتان نیفتد، باید توصیف را در روایت بگنجانید. در واقع یک نوع مخفی کردن توصیف در لابهلا و زیر لایهای از روایت داستانی.
راه دیگر این است که بهانه یا توجیهی برای توصیف در میانه روایت پیدا کنیم. مثلا به کنش راوی یا شخصیت نسبت بدهیم و دلیلی برای این توقف روایی به مخاطب ارائه دهیم.
*
*
*
ترفند تار و پود توصیف در داستان تنیدن، به سه صورت به کار بسته میشود:
توصیف از نوع دیداری:
شخصیت را در موقعیتی قرار بدهیم که بنا به کارکردش در داستان، موقعیت یا شیء مورد نظر را توصیف کند. شخصیت کنجکاو یا ناآشنا به مکان، به توصیف دیدههای خود بپردازد. اما میباید حواس پنجگانه را به کار بست، نه تنها بینایی را!
به طور مثال شخصیت داستان ما، در مکانی مرتفع ایستاده باشد یا وارد مکانی شود که برای شخصیت داستان قابل توجه و تازه باشد و به توصیف آن در داستان بپردازد.
توصیف گفتاری:
شخصیتی که نسبت به بقیه آگاهی و اشراف بیشتری بر موضوع دارد، بنابر کارکردش در داستان، موردی را برای دیگران توصیف کند. نقل مستقیم یا غیر مستقیم در داستان همین هدف را دنبال میکند، که اکثرا از افعالی مثل «نشان دادن»، «بیان کردن» و «شرح دادن» برای این مورد استفاده میشود.
به طور مثال: شخصیت پزشک داستان، شیئی را از توی کیفش بیرون میآورد و درباره آن شیء شرح میدهد که چه بوده، از کجا آمده و چرا هست! به این صورت آن شیء که حضورش و توصیفش در داستان لازم است، بدون اینکه داستان را قطع کنیم و روایت کنیم به مخاطب شناساندهایم.
توصیف کّنشی:
به جای معرفی و توصیف مستقیم اشیاء، به کنشهای وارده بر آن شی در لابهلای توصیفِ نقشها و کنشهای شخصیتهای داستانی میپردازد و با این روش آن شیء را نیز توصیف میکند.
مثلا: شخصیت داستان در روند روایت داستان به شیئی برخورد میکند که برای شخصیت داستان تازگی و شگفتی به همراه دارد. پس با آن شیئ ارتباطی برقرار میکند که فرصتی به نویسنده برای توصیف شیئ بدهد.
*
*
*
هدف از توصیف در داستان چیست؟
توصیف باید در خدمت ساخت و پرداخت، خصلت، روایت، شخصیت یا برجستهسازی شخصیتهای داستان باشد. کمک کند به فهم بهتر داستان و هویت بخشیدن به شخصیت یا شخصیتهای داستان.
توصیف چشم و ابروی داستان است.
توصیف در داستان، جز اجزای غیرقابل حذف به شمار میرود. بدون توصیف، داستان ناقص است و شکل داستانیاش را از دست میدهد و تبدیل به سبک نوشتاری خارج از چارچوب داستانی میشود.
*
توصیف بیشتر در داستان رئالیستی و ناتورالیستی حضور پررنگیتری دارد.
برای یادگیری و به کار گیری هر چه بهتر توصیف داستانی به چه چیزی احتیاج داریم؟
به قوهی مشاهده و قوهی تخیل نیاز داریم، دو عنصر اصلی برای توصیف بکر و جاندار داشتن است.
قوه مشاهده برای اینکه اطراف و طبیعت اشیاء را خوب ببنیم و به خاطر بسپاریم.
قوه تخیل برای اینکه برای بتوانیم آن دیدهها را تخیل کنیم، زنده کنیم و با تشبیه و تمثیل، توصیف و بازآفرینی کنیم.
*
*
*
اگر سوالی در مورد توصیف داشتید در قسمت نظرات بنویسید
اگر نظری در مورد این یادداشت دارید هم در قسمت نظرات گوشزد کنید.
سپاس 🙂
سلام
سپاس از مطالب مفیدتون
سلام و احترام، ممنون از حسن نظرتون