دارید یادداشتی بر مجموعه داستان «مادربزرگت رو از اینجا ببر.» را می خوانید.
نوشتهی «دیوید سداریس»
ترجمهی«پیمان خاکسار»
نشر زاوش(چشمه)
«وقتی معلم گفت که باید مادرم را ببیند دماغم را هشت بار به سطح میزم مالیدم…»
این کتاب نه چندان لاغر «مادربزرگت رو از اینجا ببر» اینگونه با این جمله شروع میشود و سریع السیر به شما میگوید که باید تا آخر کتاب یا لبخند روی لبتان نگه دارید یا قهقههی خندهتان توجه دور و بری ها را به شما جلب کند. دیوید سداریس نویسنده و برنامه ساز آمریکایی نویسنده این کتاب طنز است. یازده داستان پر و پیمان. یازده داستانی که وقتی جملهی آغازینش را میخوانید، حتی اگر در حال سقوط در درّه هم باشید نمیتوانید زمین بگذارید. حتما میگویید کسی کنار درّه کتاب نمیخواند! اما من میگویم اگر عادت دارید در حال کتاب خواندن قدم بزنید یا در حال قدم زدن کتاب بخوانید، ممکن است از پرتگاه مدرنی مثل پل سر در آورید یا از درّهی وهمناک پوشیده از مه. خوب باور نمیکنید؟! بهتر است امتحان کنید.
داستان اول کتاب «طاعون تیک» نام دارد راوی داستان، پسری است که تیکهای عجیب و غریب و سادیسمی دارد؛ پاشنهی کفش به پیشانی خود کوبیدن، زبان زدن به کلید برق، بوسیدن تک تک پلههای پلکانی که قرار است از آن بالا برود یا بوسیدن روزنامههای جلوی درب منزل مردم. پسری که از تمام تیکهایش حتی اگر دردناک باشد لذّت می برد. توی عکسها به دلیل زیاد حرکت کردن و تکان دادن خودش محو میافتاده یا به دلیل چرخاندن مردمکهایش چشمش سفید میشده است و در پایان… بله پایانش را شما در کتاب بخوانید. داستان سیر خطی از کودکی تا جوانی راوی را در بر میگیرد.
داستان دوم: «در این فکرم که از خدمتکارها بخواهم تا پول خردها را قبل از این که در قلّک چینی روی میزم بیندازم تمیز کنند…»
این جملهی اول «گوشت کنسروی» است. داستان خانوادهای عجیب، با راوی اول شخص. از زبان یک نفر از اعضای خانواده که در آخر میفهمیم دچار توهم خودبزرگ بینی، خود ثروتمندبینی و خودخوشکل بینی شده است. بله بازهم عجیب. همه چیز این کتاب عجیب و نو و خلاقانه است.
دیوید سداریس در این کتاب از زندگی شخصی خود نوشته. از خانوادهای متوسط که در شهر رالی زندگی میکند و اعضای خانوادهای عجیب هستند و وقتی عجیب باشی یعنی کارها و رفتارهایت است که تو را عجیب کرده است.
داستان سوم: «مادربزرگت رو از اینجا ببر» است. اسم کتاب را هم یدک میکشد. یعنی باید منتظر داستان درخشانتری از بقیه باشیم. این داستان کوتاه بیست و سه صفحهای جذاب، شخصیت مادربزرگی را به تصویر میکشد که یونانی است. خصوصیات منحصر به فردی دارد. و اهمیت نمیدهد که دیگران این کارش را چندشآور بدانند یا خندهدار. مادربزرگی که میآید تا با خانوادهی راوی که نقش زیادی در این داستان ایفا نمیکند زندگی کند و این میشود سرآغاز معرفی مادربزرگ با کارهای عجیبش و سرنوشت این مادر پیر و از جامعه درگیر عرف رانده شده. توصیفات دیوید سداریس نو و خلاقانه است و این از درک و نگاه متفاوت این نویسنده میآید. مثلا در توصیف غذای مادربزرگ که «یایا» خطابش میکردند: «مزهی غذا جوری بود که انگار مدّتها پیش پخته شدهبود و بعد در یک چمدان خیس و بدبو قرار گرفته باشد تا جا بیفتد. غذاهایش را در چاشنیهای عجیب و لزج میخواباند و به جای دیگ و قابلمه در کتریهای سیاه جادوگرها میپخت شان…»
البته ناگفته نماند که ترجمه رسای این کتاب در لذت خواندنش کم نبوده و نیست با ترجمهی «پیمان خاکسار».
داستان «غول یک چشم»، ماجرای خود راوی است که با یک داستان خیالی پدرش، از همه چیز میترسد. از تفنگ ساچمهای، از ارّه برای ساخت کاردستی، از دستگاه زباله خرد کن و از رانندگی. پدرش با داستانهایش دربارهی کسانی که با استفاده از این ابزار بلایی سرشان آمده، باعث میشود پسر داستان یا راوی از همه چیز بترسد.
داستان «یک کارآگاه واقعی»: داستان خواهر و مادر راوی است که علاقهی غیرقابل وصفی به فیلمهای پلیسی و کارآگاهی دارند و این زندگی کل خانواده را تحت تأثیر قرار داده است.
داستان «دیکس هیل» داستان راوی داستان است. همان پسر که خود دیوید سداریس است و میخواهد در جایی کار کند. در یک بیمارستان روانی به نام دیکس هیل. خوب جای مناسبی برای نوجوانی است که سعی دارد در کنار تحصیلات مدرسه کاری هم انجام داده باشد. از بیماران این بیمارستان میگوید و از اتفاقاتی که برایش میافتد. حالا تصور یک بیمارستان پر از بیماران پیر و جوان روانی را در ذهن داشته باشید و پسر نوجوانی که برای اولین بار به این مکان وارد میشود.
و داستان های بعد: «حشرهی درام» ،«دینا» ، «سیارهی میمونها»، «شب مردگان زنده» را موشکافی نمی کنم تا بحث طولانی نشود.
خوب از همه چیز که بگذریم طنز آشکاری در اسم داستانها وجود ندارد. تصویر و توصیفهای جذاب و عجیب و غریب است که جذبتان میکند و شخصیتهای کثیف و شلخته، تیک دار و شجاع و ولنگار و خودمختار با اتفاقاتی که برایشان میافتد. محو توصیفات این کتاب خواهید شد. محو خرده راویتها و توصیف گذشتهی شخصیت و نشان دادن تمام زوایای پنهان شخصیت که کمک میکند به درک بهتر رفتار های او.
دیوید سداریس داستان هایش را با اتفاقات پیش نمی برد. اتفاق پشت سر هم زنجیر نمی کند. اتفاق برای او قبلا افتاده است و او الان دارد بازگو می کند. طنز کاریکاتور با کلمات است. همان طور که در کاریکاتور اغراق حرف اول را می زند در طنز نوشتاری هم این گونه است. دیوید سداریس این نکته را در همه ی داستان هایش آویزه ی گوشش کرده یا شاید با حروف درشت روی یکی کاغذ نوشته و رو به روی میز کارش چسبانده است. خاطرات دیوید سداریس قشنگ و ریز با جزییات تمام فضا و مکان را توصیف می کند ط.وری که می شودتوی ذهن ساخت یا نقاشی اش را کشید. بعد شخصیت را می کارد در این فضا و مکان و موقعیت. فکر همه چیز را می کندکه ما هم مثل خودش بر موقعیت مسلط شویم اما هرگز نمی توانید پیش بینی کنید چه می شود!
در تمام داستان ها راوی مذکر است و اول شخص. گاه نوجوان است، گاه جوان و در داستان پایانی مردی متأهل. داستان پایانی «شب مردگان زنده» خانه و وسایل و ابزاری را که می بیند توصیف میکند و لازم نمیبیند بگوید که مهمانی که برای گرفتن نفشهی محلی به خانه آورده از ترس هر چه زودتر آنجا را ترک کرده است. مرد داستان خود از زامبیها میترسد و آن شب تنهاست در خانه، برای همین تمام خانه را روشن کرده است و بعد در ادامه با توصیف آنچه در خانه است، دیده میشود که خود و روش زندگیاش، ترسناک تر از هر چیزی است. مثلا حولهای که با لوگوی پزشکی قانونی، مجلهای فرانسوی که از اتفاقات و حوداث جنایی نوشته است، ساطوری که روی عکس پسر همسایهاش گذاشته و خود راوی اذهان میکند تمام این ها دلیل دارد و ماجرای هر یک را برای مای خواننده میگوید. مثلا آناتومی روی میز را میگوید که هدیهای بوده برای پسر بچهای که آرزو داشته پزشک شود. ولی در زمان گرفتن هدیه نظرش عوض شده بوده و میخواسته تولیدی کفش بزند. یا مجلههای قتل و جنایت برای یاد گرفتن زبان فرانسوی تهیه شده یا جمجمهی میمون و فیلم های ترسناک…
خلاصه هیچ سوالی را بی جواب نمیگذارد.
مترجم این کتاب که نشر چشمه به چاپ رسانده «پیمان خاکسار» است که دو کتاب دیگر «دیوید سداریس» را هم ترجمه کرده است: «بیا با جغدها درباره ی دیابت تحقیق کنیم» و «بالاخره روزی قشنگ حرف می زنم»
شما نیز در صورتی که این کتاب را خواندهاید دیدگاه خودتان نسبت به آنرا در بخش نظرات بنویسید.