«رئالیسم جادویی»، نهضت ادبی و هنری است که زیر شاخهی «مکتب ادبی رئالیسم» است. در آغاز از آمریکای لاتین سر برآورد. ولی «دکتر رضا سیدحسینی» در کتاب «مکتبهای ادبی» به شرقی بودن این مکتب، حتی پیش از اینکه در میان نویسندگان آمریکای لاتین شناخته شود، معتقد است.
*
در مورد مکتب رئالیسم اینجا بخوانید
*
«رئالیسم جادویی» ترکیبی از واقعیت و جادوست؛ درهم آمیختنِ امرِ غیرممکن و باورناپذیر با زندگی روزمره و عادی است. به طوری که عنصر جادو مانند یک امر معمول و عادی زندگی جلوه کند. یک نوع آشناسازی تعمدانه و حرفهای و ادبیِ چیزهایی که در حالت عادی و ذاتا غیرمعمول و محیرالعقول هستند.
عنوان رئالیسم جادویی را برای اولین بار «فرانتس رُوه» منتقدِ آلمانی پیشنهاد داد. پایهگذار رئالیسم جادویی، «خوان رولفو» نویسنده آمریکایی لاتین، با نوشتن رمان «پدرو پارامو» میدانند و اوج این مکتب در «صد سال تنهایی» «گابریل گارسیا مارکز» دیده میشود.
رئالیسم جادویی را با تفاوت کمی به رئالیسم جادو، رئالیسم جادویی و رئالیسم شگفتانگیز تقسیم کردهاند.
خصوصیات سبک رئالیسم جادویی چیست؟
رئالیسم جادویی همان طور که از اسمش پیداست، خصوصیات رئالیسم را دارد. مثل: عینی و غیر شخصی بودن، منتقدانه و واقعیتنگاری. اما با عنصر غیرواقعی در آن که مرز بین جادو و واقعیت از بین میرود. این دو درهم ترکیب میشوند و به شکل واحدی تبدیل میشوند که همان رئالیسم جادویی است.
محیط، اغلب واقعگرایانه است. ولی عنصر یا عناصر که به تنهایی و به ذات غیرعادی و شگفت هستند، وارد این محیط میشوند. غیرممکنها را در غالب زندگی عادی، وارد کردن و عادیسازی آن همان رئالیسم جادویی است. ماجرا طوری روایت میشود که انگار جادویی در کار نیست، همهچیز واقعی و عادی است و روزمرگی دارد.
محیطی وهم آلود دارد که هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد و هر لحظه ممکن است شگفتزده شوید.
فرهنگِ گذشتگان، اسطوره و افسانه، خرافات و فولکلور نقش مهمی در رئالیسم جادویی بازی میکنند. درواقع نویسندگان عنصر جادویی و غیرعادی موجود در اثر را از این موارد الهام میگیرند.
واقعیتنمایی یا واقعیتگرایی اصل مهم رئالیسم جادویی است. گرفتن یک امر غیرواقع و شگفتانگیز و وارد کردن آن در محیط زندگی روزمره که این امر در کنار روزمرگیها به امری واقع و عادی تبدیل میشود.
علت و معلول و زمان و مکان متزلزل و وهمی است. نمونه بارز زمان در رمان «صدسال تنهایی» است که مثل جهان واقع زمان نمیگذرد. شخصیتپردازی چندانی نیاز ندارد، چون تمرکز روی واقعه و حادثه است و روایت حول محور واقعهای شگفت میگردد.
رئالیسم جادویی با روشهایی مثل شگفتزده کردن، اغراق و غلو در عنصر جادو و افسانه به آنها تازگی میدهد و در قالبی نو و مدرن و باب طبع روزگار به خورد مخاطب میدهد.
درونمایههای اصلی اکثر آثار رئالیستی سیاست، تبعیض نژادی، فقر و ظلم، دیکتاتوری و جستوجوی هویت ملی است.
*
چرا رئالیسم جادویی به وجود آمد؟
رئالیسم جادویی ترکیبی از واقعیت، افسانه و تاریخ است. منتج از تنهایی انسان مدرن است. بیگانگی از جهان و دیگران، از خودبیگانگی بشرِ عصر حاضر، که در خود فرورفتگی را در پی دارد. این در خود فرورفتگی و غرق شدن در درونیات، ایجاد وهم میکند. جریان سیال ذهنی و درونی که چنگ زدن به اسطورهها و کهنالگوها را برای انسان به بار میآورد و وارد زندگیاش میکند. از این طریق سعی دارد به تنِ تنهاییاش لباسی متفاوت و به قامت بپوشاند.
رئالیسم جادویی به گونهای گریز از انحطاط و زوال عالم مدرن و پناه بردن به چیزی ورای واقعیت است و در عین حال در واقعیت بودن. که هر لحظه اراده کرد یا آن طرف به سمت جادو برود، یا به واقعیت خاکستری و سرد و ملالآورش برگردد.
روی مرز واقعیت و خیال قدمزدن است. یا بین این دو در تردد بودن که گاهی این مرز از بین میرود و واقعیت در خیال و خیال در واقعیت ترکیب میشود. یک طرف یأس و نومیدی از دنیای واقعی و یک طرف سرزندگی و شگفتی. و ترکیبی از آن، آسودگی خیال برای مخاطب میآورد.
شاید دلیل به وجود آمدن رئالیسم جادویی، بازگشت به خود، اصل و ذاتی است که فرهنگی بیگانه در حال بلعیدن آن است. با هجوم فرهنگ غرب در شرق و ادغام این دو رئالیسم جادویی شکل گرفته و تلاش میکند برای مبارزه با نابودی فرهنگ و گذشته و اسطورهها با روشی نو که تأثیرگذاری داشته باشد، اقدامی صورت دهد و فرهنگ و هویت از دست رفته را از زیر خاک بیرون بکشد.
آثار رئالیسم جادویی ایرانی فراوان است. «عزادارن بَیَل» «غلامحسین ساعدی»، رمانهای «رضا براهنی» مثل «روزگار دوزخی آقای ایاز»، «آواز کشتگان» و «رازهای سرزمین من» یا «اهل غرق» «منیرو روانیپور» ، آثار ابوتراب خسروی و … نام برد.
و اکثر نویسندگان آمریکایی لاتین به سبک رئالیسم جادویی می نویسند. مثل میگل آنخل آستوریاس، آلخو کارپانتیه، مارکز و…
*
*
*
سوالی در این زمینه دارید بپرسید 🙂