هیاهوی سایه های تنها و سرگردان ما

 

 

«درخت‌ها مرا خواهند بخشید،

برای این همه دلتنگی که بر لایه‌لایه‌ی جان بی‌جانشان

بالا آورده‌ام»

 

مجموعه داستان «هیاهوی سایه‌ها» نوشته‌ی «امیر اقدم» شامل هشت داستان کوتاه است.

شب عید، هیاهوی سایه ها، ریل، جهنم شهریور، خانه اکبیری، اخلاق خاص آقای الف، من پروانه ها را دوست دارم.

داستان‌هایی هوشمندانه، شاعرانه و قوی. هر چند کتاب اول این نویسنده است اما داستان‌ها می‌گویند، نویسنده تازه کاری نیست. مشخص است زیاد قلم زده است هم در داستان و هم در شعر و خیال.

داستان‌های این مجموعه توصیفات زیبا و بکر دارد. از کلیشه‌ها گریخته است و با دید و توصیف تازه‌ای جهان داستانش را نمایان کرده‌است. روند روایت داستان‌ها نشان می‌دهد نویسنده، داستان امروز و مدرن را می‌شناسد، شگرد‌های داستان‌نویسی، روایت و زاویه دید را می‌داند. وقت برای جمله به جمله‌اش زیاد صرف شده است و عجله‌ای در نوشتن و مهر خوردن اسمش روی کتاب را نداشته است.

داستان‌های ماندگار، لایه‌های موثر و قوی دارند. داستان‌های مجموعه «هیاهوی سایه‌ها» تلاش زیادی در این زمینه داشته ولی موفق نشده است. داستان‌ها گنگ و سردرگم و هیلان و ویلان شده‌اند. اندیشه‌ی پشت داستان‌ها قوی است و نویسنده سعی کرده است که اضافه‌گویی نکند. اما از آن طرف بام افتاده، کم گویی کرده است و بعضی از داستان‌ها از پس بیان تمام ماجرا برنیامده‌اند.

نمی‎‌شود تمام داستان‌ها را با این چوب راند. داستان‎های خیلی قوی دارد و داستان‌های ضعیف‌تری که مسلما همه‌ی مجموعه‌ها از این نظر اشتراک دارند. این قوی و ضعیف بودن داستان‌ها نسبت به نقطه نظر شخصی خواننده‌ها تفاوت دارد. و این صرفا نظر شخصی نگارنده است.

شاعرانگی نمود مشخص داستان‌هاست. از توصیفات و خیال و وهم شاعرانه تا خود نثر شاعرانه مانند تکرار. «باید یاد بگیرم، یاد بگیرم…»

تغیر ناگهانی صحنه و روایت از مکان و زمانی، بدون جداسازی پاراگراف باعث می‌شود خواننده در پیچ داستان جا بماند. خواننده از جریان روایت جا می‌ماند و مجبور می‌شود برگردد تا نشانه‌ها را برای یافتن راه پیدا کند.

تغییرات ناگهانی صحنه باید از سر سطر یا پاراگرف جدیدی شروع شود.

فاعل جملات گم شده است. یا به عمد آورده نشده است. نمی‌دانم چه اصراری بوده است که فاعل حذف شود، به کدام قرینه! گاهی این قرینه‌ها نیست و  نمی دانی کی چی و کجا!!! مثل طرح معما می‌ماند که خواننده باید حدس بزند کی! ریسک بزرگ نویسنده در این نثر، همین است.

داستان‌های این مجموعه با یک بار خواندن قابل فهم و درک نیست.تکه تکه های زندگی است، این تکه ها کنار هم گذاشته شده است. اما هیج نخی نیست که این ها را به هم محکم وصل کنید و انسجام بدهد.

این کتاب برای ذهن‌های خسته و کم طاقت امروزی نیست. برای خواننده‌های حرفه‌ای است و سخت می تواند در دل عام جای برای خود دست و پا کند.

شخصیت‌های کتاب، آدم‌های تنها، سردرگم، مردد و سرگردان امروزی هستند، که لابه لای فشارهای زندگی در حال ترکیدن هستند. شخصیت‌ها بدجور به حال خود دلسوزی می‌کنند. زندگی را تیره و تار می‌بینند، سرکش و جامعه ستیز هستند که در خود، جامعه و دیگران هیلان و ویلان می‌گردند، ناله می کنند و حق به جانب خود می‌دهند و خود را تافته‌ی جدا بافته‌ی روزگار می‌دانند.

داستان‌ها اتفاق مشخصی ندارد. برشی از زندگی است که هیچ اتفاقی نمی‌افتد. فقط با شخصیتی آشنا می‌شویم و زمانی از زندگی او را در مواجه با احساس یا مشکلی خاص می‌بینیم و می‌خوانیم.

شخصیت‌ها گاهی واقع‌گرا هستند و منطقی. حس تعلیق داستان‌ها خوب حفظ شده است. حس تعلیق جایی معنا پیدا می‌کند که نقطه عطف و ضربه‌ای در انتظار باشد، ولی خبری از این‌ها نیست. حس تعلیق تا آخر داستان ادامه پیدا می‌کند، در ذهن مخاطب ادامه پیدا می‌کند ولی داستان تمام شده است و خواننده سردرگم.

تاثیر سمفونی مردگان عباس معروفی در کتاب مشهود است. گاهی لحن داستان هم به آن شبیه می‌شود و تأثیرپذیری نویسنده آن قدر مشخص است که نیازی هم به آوردن اسم شخصیت‌های عباس معروفی احساس نمی‌شود.

داستان‌های کتاب در هاله‌ای از مه، دود سیگار یا هوای آلوده شهر پرجمعیتی پوشیده شده است. دلت می‌خواهد این پرده را کنار بزنی تا ببینی چه خبر است. چیزهایی را ببینی که شخصیت آنها را پنهان کرده، نویسنده قصد ندارد بگذارد کف دستمان و راحتمان کند.

مادر در این مجموعه رل مهمی را ایفا می‌کند، ایستگاه عاطفه است و دلتنگی و تخلیه‌ی احساس است و همین طور خانواده. خانواده معنایی بزرگی در داستان‌ها دارد و عشق؛ عشق‌های نافرجام و سرخوردگی‌های عاشقانه.

ما در مجموعه داستان «هیاهوی سایه ها» با نویسنده‌ای آشنا می‌شویم که کتاب اولش را درخشان و خواندنی و تاثیرگذار وارد بازار پرهیاهوی داستان کرده است.

به طور قطع و یقین کتاب بعدی ایشان خواندنی‌تر و موفق‌تر از این کتاب خواهد بود.

به امید موفقیت روز افزون برای امیر اقدم

 

 

 

افروز جهاندیده

منتشر شده در روزنامه عصر مردم

سه شنبه 26 شهریور 1398

*کپی با ذکر منبع مجاز است

 

 

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید