از تاریکی وحشتناک واقعیت تا…

 

مجموعه داستان‌های کوتاه «سیب‌زمینی‌خواران»، مجموعه‌ای پیچیده، عجیب و تازه‌ای است که می‌توان از جهات مختلف تفسیر و بررسی کرد. آنچه پیش از هر نظریه و تفسیری ذهن مخاطب را درگیر می‌کند، عنوان مجموعه است. این عنوان، برگرفته از تابلوی نقاشی به همین نام است که در «ونسان ‌ون‌گوگ»[1] (1853-1890.م)، نقّاش پرآوازۀ هلندی در سال 1885 میلادی آن را خلق کرد. تابلویی از سیب‌زمینی‌خوردن پنج روستایی (چهار زن و یک مرد) دور یک میز و در مکانی محقّر است. در مورد این تابلو، تفاسیر مختلفی انجام شده است. ون‌گوگ در نامه‌ای به برادرش، «تئو» دربارۀ این تابلو چنین می‌گوید: «من تلاشم را کرده‌ام که تأکید کنم، این آدم‌هایی که در نور چراغ، مشغول خوردن سیب‌زمینی هستند، با همان دستانی که در ظرف‌ها گذاشته‌اند، زمین را کنده‌اند و بنابراین، این تابلو از کار سخت و اینکه چگونه غذایشان را به‌دست می‌آورند، سخن می‌گوید. قصد من این بود که تأثیری از یک روش زندگی کاملاً متفاوت با زندگی ما انسان‌های متمدّن را نشان بدهم».

 

نویسندۀ مجموعه داستان «سیب‌زمینی خواران» نیز در داستان‌های خود زندگی متفاوتی در محیطی متفاوت با انسان‌ها و یا موجوداتی متفاوت را روایت می‌کند. شخصیت‌هایی که در دنیای دائماً درحال‌تغییر به‌دنبال هم‌زیستی هستند و در این راه مواجهه‌هایی با هستی، انسان‌های دیگر و خود دارند. شخصیت‌هایی که مانند شخصیت داستان «دوست عزیز، با دمپایی‌های صورتی من قدم نزن،» ناظر بر دنیای دائماً متغیّر است و آن را از دیدگاه خود و ذهن سیّال خود ترسیم می‌کند. یا در داستان «خوراک بوقلمون» ترسیمی از واقعیتی نزدیک به ناتورالیسم مواجه می‌شویم که تنها گویا است و نه مفسّر آن و در داستان‌های دیگر با شخصیت‌هایی همراه می‌شویم، در یک برهه از زندگی خود، در دایرۀ چرخان هستی اسیر شده‌اند و در تقلای راه مناسب برای گریز یا سازگاری دست به هر کاری می‌زنند. شخصیت‌ها طلبکارانه و شاکی با دنیایی که در آن هستند، برخورد می‌کنند و در آخر نیز همه محکوم به پذیرش پیرامون می‌شوند.

 

مجموعه داستان‌های کوتاه سیب‌زمینی‌خواران، یک اثر ناتورالیسم است که واقعیت انسان‌ها، جامعه و روابط را ترسیم می‌کند، بدون دخالت مزوّرانه و به زروزیور آراستن آن. یا دنیایی فانتزی و رئالیسم جادویی با خود دارد که غرایب در دنیای قانونمند واقعی و طبیعی است. دنیایی که در این مجموعه به درون آن کشیده می‌شویم و شکل و ساختار آن فضای ذهنی مخاطب را آکنده و گاهی متعجب می‌کند، چندش‌آور و تاریک است و گاهی تا عمق تهوع نسبت به دنیا و آدم‌ها پیش می‌برد. نچرالیسم این مجموعه داستان به دنیای مدرن و تنهایی انسان می‌پردازد که هر فردی در ذهنیّت دنیا و جامعه به اشکال مختلف و ناموزونی می‌تواند دربیاید. دنیایی که شخصیت‌های آن خشمگین، سرخورده و در جست‌وجوی پناهی برای فرار از خودند، درحالی که دیگران و جامعه را متهم می‌کنند؛ واقعیتی که هرچند خود بر آن واقف‌اند، امّا قصد و تمایلی به اعتراف ندارند.

بینامتنیت در این مجموعه داستان، از عنوان دو داستان «سیب‌زمینی‌خواران» که به تابلوی ون‌گوگ ارجاع می‌دهد و «پدر، مادر ما متهمیم» به کتاب «دکتر علی شریعتی». مؤلفه‌هایی از ارتباط آشکار با داستان اخیر چندان وجود ندارد، امّا سیب‌زمینی‌خواران ون‌گوگ کاملاً منطبق بر کلّ محتوا و ساختار این مجموعه است.

استفاده از بینامتنیت یا متن پنهان (Intertextualiy) از سال 1966 میلادی، توسط «جولیا کریستوا»[2] (1941.م) ابداع شد که اعتقاد داشت، هر متنی توسط متن دیگر شکل می‌گیرد و هیچ متنی جزیره‌ای جدا و کاملاً مستقل نمی‌تواند باشد. منتهی کشف این نشانگان و مؤلفه‌ها لفظی و معنایی، گاهی نیاز به دقّت و ظرافت بسیار دارد. در مجموعه داستان سیب‌زمینی‌خواران، بینامتنیت کاملاً عیان و مشخّص است و مؤلفه‌های ارجاعی آن، به اولین شاهکار ون‌گوگ و کتاب دکتر شریعتی است که متن پنهان محسوب می‌شوند. بینامتنیت در جهت دریافت صحیح و بهتر معنای متن مقصد با دریافت معنا و مفهوم از متن پنهان است. متن پنهان معمولاً دارای معناهایی کامل‌ و عمیق‌تر است. استفاده از بینامتنیت، به‌نوعی کلید و روزنه‌ای به سمت دریافت معنای متن حاضر است که نویسنده برای مخاطب تعبیه کرده است.

داستان‌های این مجموعه در سبک و سیاقی متداول روایت نشده است. روایت‌ها جدای از اینکه در دنیایی غریب و متغیّر شکل گرفته‌اند، شیوۀ روایی منسجمی با خط روایی مستقیم ندارند. شاید به دلیل عدم سکون دنیای روایی داستان‌ها باشد. زبان روایت‌ها یکدست و یکسان است و ادبیاتی مدرن و سوشیال‌مدیایی را به نظر می‌آورد که مخاطب امروزی و کمتر کتابخوان را راضی نگه خواهد داشت. ادبیات این مجموعه، برگرفته از دل جامعه و طبیعت اجتماعی دنیای مدرن و ایرانی است که سردرگمی و اعوجاج فرهنگی و زبانی در آن موج می‌زند. باید اوّلین تجربۀ نویسندگی مرادی را ستود، به دلیل بی‌پروایی در روایت، ترسیم شجاعانه و متفاوتی از قصه و روایت که ریسک زیادی به همراه دارد و ممکن است توسط بسیاری از ادبیاتی‌ها پس زده شود. نویسنده می‌تواند با ادامه‌دادن سبک روایی خود، صدایی تازه در ادبیات داستانی باشد.

 

 

آنچه خواندید یادداشتی بر مجموعه داستان «سیب‌زمینی‌خواران» نوشتۀ «مریلا مرادی» بود.

نویسنده: افروز جهاندیده

پ.ن1: این یادداشت پیش از این در نشریۀ «پرنیان بیرمی» منتشر شده است.

پ.ن2: شما هم اگر این مجموعه را خوانده‌اید، نظر بدهید.

ممنون که می‌خوانیدم. 🙂

 

 

[1] Vincent Willem van Gogh

[2] Julia Kristeva

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید