نمیدانم قمار چه طعمی دارد و چه لذتی در پی، که این قدر شیفته و دلباخته دارد. آدمهایی که تمام زندگی خود را در داریه میریزند، حال یا میبرند و یا پاک میبازند. حد میانهای در آن نیست و با توجه به قراین اعتیادآورترین نوع سرگرمی است.
رمان «قمار باز» به این نوع -بهتر است بگویم -معضل میپردازد. افرادی که زندگیشان با قمار است و به شدت درگیر و دار رولت. کل رمان از زبان راوی روایت میشود که یا در حال رفتن به رولت است با برگشتن.
«فئودور داستایفسکی» خود به قمار وابسته بودهاست که الهامبخش نوشتن این کتاب شدهاست، از چم و خم آن آگاه بودهاست که مثل آب خوردن این رمان را تنها در 26 روز نوشته است شاید هم جبر بدهی باعث شدهاست در زمان کمی رمان را به پایان برساند.
داستان رمان ماجرای خانوادهای روس است که بر اثر تحولات و بیلیاقتیها ثروت انبوه خود را از دست داده و مجبور به مهاجرت به کشور دیگری شدهاند. راوی داستان که معلم فرزندان این خانواده است داستان را در حالی روایت میکند که یا از قمارخانه برگشته است یا در راه قمارخانه است. وی که به شانس خودش در قمار اعتقاد راسخ دارد مدام در اندیشه قمار است و آن را تنها راه محقق شدن خواستههایش میداند.
*رمان دربرگیرنده مناسبات و روابطی است که تمامی انسانها در زندگی روزمره با آن مواجه هستند و مشغلهی شخصیتهای داستان نیز از نوع مشغلههای ذهنی تمامی انسانها است. دغدغههایی همچون عشق، ثروت، شهرت و… بدین ترتیب ما با یک روایت کاملاً رئال مواجه هستیم. زندگی در نظر داستایوفسکی همچون یک بازی قمار است که انسان در آن هست تا فقط انتخاب کنی و گردانه را بچرخانی، و اینکه «این انتخاب آیا موفقیت و پیروزی دربردارد یا خیر؟» چیزی فرای دستان قدرت بشریت است. نکته جالب و ظریفی که در قمارباز داستایوفسکی به چشم میخورد همزمانی اتفاقات و رویدادهای غافلگیر کننده داستان با خارج شدن از قمارخانه است. یعنی تمام اتفاقات که داستان را میبافند زمانی رخ میدهد که یکی از شخصیتها ی داستان از بازی قمار فارغ شده و در حال بازگشت از قمار خانه به مسافرخانه هستند. بطوریکه گویی آنان به هنگام وارد شدن به قمارخانه گردونهٔ زندگی را به حرکت در میآورند و هر بار بر روی عددی – شرایطی- خاص نشانهٔ گردونه میایستد و چگونگی ادامه زندگی شان را رقم میزند.*
برای جزئیات بیشتر و خرید رمان قمارباز با ترجمه جلال آل احمد کلیک کنید
*ویکی پدیا