زبان و نگاه زنانه در فرم و محتوای داستان

 

 

زبان و نگاه زنانه یک موضوع خیلی گسترده است. ما اینجا فقط به نکاتی که در نوشتار و داستان‌های زنان بارز است اشاره می‌کنیم.

همین‌جا راه خودم را با فمنیست‌های افراطی جدا می‌کنم که می‌گویند؛ زبان ساخت دست  مردان و ایدئولوژیک مردانه و مذکر  است. فمنیست‌های افراطی سعی دارند زنان را در نقطه مقابل مردان قرار دهند. فکر می کنم راه را اشتباه می‌روند.

همچنین خاطرنشان کنم؛ اینجا در پی تفکیک ادبیات، به زنانه و مردانه هم نیستم.

*

*

*

«نگاه و زبان زنانه» وجود دارد و نمی‌شود انکارش کرد. همچنین نمی‌شود قانومندش کرد که مثلا رعایت این اصول خاص، سبک و نگاه زنانه را ایجاد می‌کند.

اینکه نویسنده‌ی یک داستان، زن باشد، یا مرد، تأثیر مستقیمی بر فرم و محتوای داستان دارد. زنان به اقتضای زیست اجتماعی خاص خودشان که متفاوت از مردان است، بخاطر روحیات و خلقیات روانی و احساسی، به خاطر تجربیات مختص به جنس زن، نگاه و اندیشه ای متفاوت دارند، که هیچ مردی نمی‌تواند به طور کامل این زیسته‌ها را درک کند، تخیل کند و به کار ببرد.

این خصوصیات جنسیتی، باعث ایجاد دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به جهان و دنیای اطراف می‌شود. روی نوشتار زنِ نویسنده، تأثیری خودآگاه یا ناخودآگاه می‌گذارد که نمی‌شود نادیده‌اش گرفت.

ابزار مهم نویسندگی، ذهن و اندیشه و زبان است! جنسیت بر اندیشه بیشتر و کمتر روی زبان تأثیر می‌گذارد. دیگرگون و همینطور بازتولید می‌کند.

 

*

*

*

ویژگی‌های زبان و نوشتار زنانه چیست؟

ما از نظر زبانی به چند نمونه از ویژگی‌های زبان زنانه، که در داستان‌ها و رمان‌های زنان مشترک است اشاره می‌کنیم.

>>واژه های متعلق به حوزه ی زنان<<<

 

کلماتی که به صورت کلیشه‌ای و سنتی با شخصیت زنان ارتباط مستقیم دارد. مثلا وقتی شخصیتی را بدون اسم و بیان جنسیت در داستان داشته باشیم که توی آشپزخانه مشغول شستشو یا پخت و پز باشد، یا در حال جارو کشیدن، مخاطب آن شخصیت را توی ذهنش زن تصور می‌کند.

کلمه‌های متعلق به حوزه زنان که شخصیت زن را توی ذهن متصوّر می‌کند، نمونه‌های زیادی دارد. مثل پخت‌و‌پز، گرد‌گیری، قالی‌بافی. یا آرایش کردن، رنگ کردن مو و لاک ناخن. این‌ها واژه‌هایی هستند که مستقیما به زنان تعلق دارد! و به زنان اشاره می‌کند.

 

کلمه‌هایی که به فیزیولوژی زنان اشاره می‌کند، در این مورد قدرتمندتر عمل می‌کند. مثل زایمان، بارداری، شیردهی نماینده‌ی جنسیت زنانه است. ممکن است مردی در داستانی آرایش بکند یا مشغول شستشو باشد، به تناسب شخصیت و کارکردی که در داستان دارد، ولی کلماتی که به جسمیت و فیزیولوژی زن اشاره دارد در انحصار زنان است.

 

نمونه‌ای از رمان «خوف» نوشته‌ی «شیوا ارسطویی»:

«دلم می‌خواهد بگردم…توی عطاری‌ها و برای دردهای ماهیانه‌ی دخترم که تازه شروع شده، گل‌گاوزبان مرغوب گیر بیاورم، با نبات دم کنم، به او بخورانم و با او از تجربه‌ی مادر شدن حرف بزنم…»

 

>>> واژه‌های عاطفی و احساسی!<<<

این نوع کلمات بیشتر از زبان زنان شنیده می‌شود تا مردان.  آن هم با کلمات خاص جنسیت زنان. کلمه‌های که زنان برای دشنام و نفرین و دعا به کار می‌برند یا تکیه کلام آنها، با مردان تفاوت دارد.

مثلا تکیه کلام: وا… خدا مرگم بده! ورپریده!

 

 >>>استفاده از رنگواژه ها<<<

رنگواژه به کلماتی که معرف یک رنگ است می‌گویند.

پژوهشگران روانشناسی اعتقاد دارند که زنان در کاربرد رنگ واژه‌ها دقت‌نظر و جزئی‌نگری بیشتری نسبت به مردان دارند. برای توصیف رنگ لباس یا چهره‌ی شخصیت‌ها و غیره، از اصطلاحات متنوع‌تری بهره می‌برند. در واقع برای مردان طیف‌های مختلف از هر رنگ، معنایی ندارد. ولی زنان با ریزبینی و دقتی که دارند می‌توانند طیف‌های رنگ را از هم تشخیص بدهند.

برای مثال: برای مردان از رنگ بنفش فقط بنفش روشن و بنفش تیره وجود دارد. اما برای زنان بنفش به رنگ‌های زمرد کبود، سرخابی، ارغوانی روشن و …تقسیم می‌شود.

شاید دلیلش این باشد  که مردان، کلی‌نگرتر هستند، بیشتر به مسائل کلانی مثل سیاست و اقتصاد و …علاقه نشان می‌دهند تا موضوعات جزئی‌تر. مگر اینکه شغل مردی ایجاب کند که رنگ‌ها را بشناسد.

 

نمونه‌ای از استفاده از رنگواژه‌ها در رمان «اتفاق» نوشته‌ی «گلی ترقی»:

«هر چه می‌دیدند یا می‌شنیدند، باور می‌کردند؛ اما اگر کسی باتجربه‌تر از آن دو، به دختر خانم مو طلایی نگاه می‌کرد، می‌دید در چشم‌های عسلی‌اش علاوه بر ناز و غمزه‌های دخترانه، انواع شیله‌پیله‌های شیرین هم خوابیده است.  هرچه بود از زمین تا آسمان با دخترهای گندمگون و سیاه چشم ایرانی تفاوت داشت. لباسش شبیه یونیفورم دخترهای خارجی بود. بلوز آبی اتو کشیده، دامن سرمهای، کفش و جوراب سفید، زیر ناخن‌هایش را انگار با مواد سفید رنگ کرده بودند…»

 

 

>>> استفاده از جملات توصیفی بیشتر، اطناب و جزئی نگری در داستان،

توصیفات پی در پی و جزئی نگری.<<<

 

نوشتن جزئیات یک صحنه و اتفاق در داستان با دقت و ریزکاری‌های آن، یک ویژگی مهم از نگاه زنانه است. زنان برای توصیف و شرح رویدادها از اطناب بیشتر استفاده می‌کنند. جزئیات صحنه، حواشی اتفاق را پشت سرهم ردیف می‌کنند تا مطلب را قانع‌کننده و صحنه و اتفاق ملموس‌تر باشد.

عقیده بر این است که جزئی‌نگری زنان مربوط به کنجکاوی‌های خاص زنانه و فراغت بیشتر آنهاست. شاید هم تلاش می‌کنند با این روش باورپذیری داستان و صحنه رو بیشتر کنند.

 

برای مثال پارگرافی از رمان «طوبی و معنای شب» نوشته‌ی «شهرنوش پارسی‌پور»:

«از پنجره‌ی باز، می‌شد باغچه‌های مستطیل شکل، حوضِ هشت گوش کبود رنگ سیمانی، ستون‌های گچی ایوان با گچبری‌های ناشیانه، درب و پنجره‌واره‌های سبز رنگ، اتاق‌های رو به جنوب را دید…»

 

یا این مورد از رمان «اتفاق» نوشته‌ی «گلی ترقی»:

«تانیا، در خانه‌اش کس دیگری بود. کسی منعکس در آیینه قدی روی دیوار، ایستاده زیر چهلچراغ بزرگ آویزان از سقف، میان اشیای قدیمی، تابلوهای زشت ارزان قیمت، پرده‌های مخمل با حاشیه یراق‌دوزی، صندلی‌های رنگین پشت بلند و…»

 

>>>استفاده از نشانه‌های فرازبانی<<<

نشانه‌های فرازبانی به علامت‌هایی که خارج از حروف الفبا هستند می‌گویند. همان علائم سجاوندی. مثل خط تیره، پرانتز خالی یا سه نقطه و …!

زنان بیشتر از این علائم استفاده می‌کنند. زنان در حالت گفتاری از حرکات بدن و زبان بدن بیشتر استفاده می‌کنند تا مردان. این ویژگی باعث شده وقتی گفتار و ذهن و اندیشه به نوشتار تبدیل می‌شود، بعضی حرکات را نشود به کلمه و واژه تبدیل کرد. پس به اجبار از نشانه‌های فرازبانی استفاده می‌کنند.معمولا به جای سکوت و مکث به کار می‌برند.

 

 

>>> تعدد شخصیت‌های زن در داستان<<<

زنان با بازتولید خودشان تعداد شخصیت‌های زیادی در داستان‌هایشان دارند. اکثر شخصیت‌های داستان‌های زنان همجنس خودشان هستند. یک نوع همذات‌پنداری با شخصیت داستان به وجود می‌آورند که باعث می‌شود مخاطب هم با شخصیت همذات‌پنداری کند.

 

>>>جملات پرسشی به شکل حدیث نفس<<<

حدیث نفس همان با خود حرف زدن و خود را خطاب قرار دادن است. این یک ویژگی زبان زنانه است. شخصیت زن در داستان به خاطر وسواس فکری یا عدم اعتماد به نفس، خودش را خطاب قرار می‌دهد، مورد بازخواست قرار می‌دهد. این ویژگی در شخصیت‌ها زن‌ها به نوشتار هم راه پیدا کرده است.

 

جملات کوتاه و بریده بریده هم یکی دیگر از ویژگی‌های زبان زنانه است که نیازی به توضیح بیشتر ندارد.

*

*

*

این‌ها، ویژگی‌های زبانی و نوشتاری زنانه بود که می‌شود برای هر کدام مثالی از داستان و رمان‌های زنان آورد. من ویژگی‌هایی را انتخاب کردم که در اکثر نوشته‌های زنان وجه مشترک زبان آنها در داستان‌هایشان است.

این را می‌دانیم که زبان در ذات خود قائل به جنسیت نیست. این دیدگاه و نگرش کاربران زبان است که جنسیتی می‌کند.

عامل جنسیت در کنار عوامل محیطی، طبقات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یک عامل قدرتمند است که باعث دگوگونی زبان می‌شود.

*

*

*

رمان نویس یا داستان نویس؟

زنان بیشتر از مردان، رمان‌نویس هستند تا داستان کوتاه‌نویس. این هم به جنسیت ارتباط دارد. این ادعا را رمان‌های بی‌شمار عامه‌پسند اثبات می‌کنند.

رمان به اقتضای حجمش، فرصت بیشتری در اختیار نویسنده می‌گذارد. این اجازه را می‌دهد که بیشتر از هویت و زندگی پنهان مانده و حرف‌های نگفته بنویسند. زنان با رمان این فرصت رو به دست آوردن که خودشان را به تصویر بکشند. خود واقعی‌شان را. نه آن تصویری که مردان از آنها در کتاب‌ها ساخته‌اند.

و همچنین رمان‌نویسی کم دردسرتر و کم‌هزینه‌تر از هنرهای دیگر است. زنان بخاطر روحیاتی که دارند به هنری نیاز دارند که خودشان را به جامعه ثابت کنند. احساسات و روحیاتشان را در هنر نشان بدهند. نوشتن و رمان‌نویسی یکی از این هنرهای جذاب و ارزان است که هر زمان و هر مکانی که باشید، با کمترین ابزار می‌توانید اثر هنری خلق کنید.

>>>لحن و زبان مودبانه<<<

یکی دیگر  از ویژگی‌های زبان زنانه در داستان، لحن و زبان مودبانه است. چرا؟ چون زنان جایگاه اجتماعی پایین‌تری از مردان دارند. مخصوصا توی جامعه‌ی ما که بهای چندانی به زنان داده نمی‌شود. این محدویت و مشکل باعث شده که زنان در فرایند اجتماعی شدن محتاط‌تر رفتار کنند. مودبانه‌تر صحبت کنند و بنویسند.

از طرف دیگر سنت‌ها و عرف، از زن انتظار ادب و حیای بیشتری دارد و می‌گوید که زنان مأخود به حیا پسندیده‌تر هستند و جامعه آنها را بهتر می‌پذیرد و طرد نخواهند شد.

 

>>>نگاه زنانه در محتوای داستان و رمان<<<

موضوعات داستان زنان بیشتر درونی است تا بیرونی. جهان‌بینی هر فردی فارغ از جنسیت، آن چیزی است که از عقاید، اندیشه‌ها، احساسات و الگوها نشأت می‌گیرد.

زنان محدود شده و دور نگه داشته شده از فعالیت‌های اجتماعی بیشتر به درون سوق داده شده‌اند. جسم زن را می‌شود با قرار دادن در پستوی و خانه از نظرها مخفی کرد اما اندیشه و تخیلش را نه!

به همین دلیل زنان بیشتر به درونیات وارد شدند و در پی کند و کاو روانی، احساسی، اندیشه‌ورزانه خود هستند.

البته بیان این درونیات به مقادیر زیادی جسارت احتیاج دارد. که اون جسارت را هم سانسورچی‌ها با قیچی‌هایشان جدا می‌کنند و هیچ وقت به دست مخاطب نمی‌رسد.

جهان‌بینی زنان مختص به خودشان است. ممکن است مرد نویسنده‌ای بتواند از دریچه نگاه زنان بنویسد، اما نگاه بی‌نقص و کامل زنانه فقط در اختیار خود زنان است.

چون زنان تجربه‌ی اجتماعی متفاوتی دارند، تجربه خصوصی و شخصی متفاوتی دارند، که هیچ مردی نمی‌تواند درکش کند، تخیل کند و روی کاغذ آن را نشان بدهد.

این جهان مختص زن است و دور از دسترس مردان.

به طور مثال:

منِ زن وقتی وارد محیطی کاملا مردانه می‌شوم مثل میدان تره‌بار که کمتر زنی آنجا دیده خواهد شد، آنجا یک بیگانه هستم، یک غیرخودی و تفاوت محض. احساسات، بازخوردها نوع نگاه ها را حس می‌کنم و با نوشتن و آمیختن تخیل بازتولید می‌کنم. اما مردی بخواهد این زن بیگانه را در میان محیط مردانه بنویسد آیا می‌تواند بی‌نقص و کامل زن را به تصویر بکشد!!! مسلما نه! این  دو دیدگاه متفاوت خواهد بود از یک محیط و موقعیت و شخصیت مشترک!

در نتیجه:

سبک زنانه وجود دارد. چون زن دیدگاه زنانه دارد. دیدگاهی که مختص به خود اوست و هیچ مردی به آن راه ندارد.

*

*

*

شما هم نظرتان را در این مورد بنویسید. 🙂

کپی با ذکر منبع مجاز است.

 

 

 

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید