دیوانگی خیالات و یک شب جنون آمیز

زندگی از روزنه‌های پوستم خارج می‌شود. مثل حرارتی ملایم که منبع سوزناک و پرحرارتش در سرم است. در تمام تنم حس کرختی می‌کنم. می خواهم ساعت را از روی میز…

ادامه خواندندیوانگی خیالات و یک شب جنون آمیز

چاله‌ی متورّم پر شده از کبودی و سیاهی

  گفت: دهنتو باز بذار...آآآآآ ...آها آفرین...یه کم بیشتر...ببین لب‌هاتو مثل حالتی که بهش میگن شهوتناک باز بذار! هم زیبا میشی هم دندونات خراب نمیشن. دهنم را باز می‌کنم. باری…

ادامه خواندنچاله‌ی متورّم پر شده از کبودی و سیاهی

کشور day، کشوری که دچار اپیدمی کتاف شده است.

کتف و پشتم چنان دردی دارم که انگار زخمی عمیق، ناشناخته و نادیدنی جاخوش کرده باشد آنجا. انگار دست بزرگی به طول شانه تا شانه ام کوبیده باشد. بدون اینکه اثری…

ادامه خواندنکشور day، کشوری که دچار اپیدمی کتاف شده است.
چگونه مثل یک نویسنده فکر کنید؟(حرکت در مه)
حرکت در مه

چگونه مثل یک نویسنده فکر کنید؟(حرکت در مه)

  کتاب هایی زیادی در باب آموزش نوشتن و نویسندگی منتشر شده است. اما کتاب «حرکت در مه» یک چیزی در مایه های خلاصه ای از کل کتاب هایی آموزش…

ادامه خواندنچگونه مثل یک نویسنده فکر کنید؟(حرکت در مه)

خاطرات واقعی قاضی دادگستری

این کتاب در قسمت زندگینامه و خاطرات تقسیم بندی می‌شود. چون از زندگی واقعی گرفته شده‌است. رئال است و طنز. «از پشت میز عدلیه» خاطراتی کاملا واقعی از پرونده‌های جالب…

ادامه خواندنخاطرات واقعی قاضی دادگستری

نوستالژی یک مرد

از پشت جلد کتاب «تنفس هوای تازه» نوشته‌ی «جورج اورول»: «مرد میانسالی به یک‌باره از زندگی روزمره‌اش خسته شده و برای تنفس هوایی تازه، یاد ایام کودکی می‌کند. سیر زندگی مرد…

ادامه خواندننوستالژی یک مرد