«هاروکی موراکامی» در این اثر روایت نویسنده شدناش و شروع دوی حرفهای را در کنار هم روایت میکند. ماجرا از آنجا آغاز شد که یک بعدازظهر اول آوریل ۱۹۸۷ و در حین تماشای مسابقهی بیسبال فکر نوشتن یک رمان به سر نویسنده زد. حاصل این میل و اشتیاق شدید اثری بود که آن زمان در سیاههی نامزدهای جایزهی برتر مسابقهای که نشریهای ادبی برای نویسندگان جوان برگزار میکرد قرار گرفت که با عنوان «بشنو آواز باد را» به فارسی هم ترجمه شده است. این روند با نوشتن یک رمان و چند داستان کوتاه و موفقیت نسبی در این عرصه ادامه پیدا کرد.
در آن زمان هاروکی موراکامی صاحب یک کلوب موفق و پردرآمد جَز بود که بخش اعظم وقتاش صرف ادارهی آن میشد و در واقع تنها نیمه شبها و پس از پایان کار و تعطیلی کلوب بود که فرصت نوشتن دست میداد. سال ۱۹۸۲ سالی تعیینکننده در حرفهی جدید موراکامی بود.
در این زمان که سه سال از شروع نویسندگی او میگذشت به این نتیجه رسید نوشتن غریزی دیر یا زود به بنبست میرسد و باید نویسندگی حرفهای را در پیش گیرد و در پی آن تصمیم گرفت کلوب جَز را تعطیل و وقتاش را تمام و کمال صرف نوشتن یک رمان منسجم کند.
ماجرا به این سادگیها نبود و نویسندهای حرفهای بودن دردسرهای خاص خودش را داشت. برخلاف تصویر عمومی از نویسندگان که آنها را نوابغی در حال شبزندهداری و معاشرتهای بیوقفه، از این کافه به آن یکی رفتن، سیگار پشت سیگار دود کردن، در اتاقی تاریک چشم دوخته به آسمان در انتظار نزول الهامات غیبی در نظر میگیرد که دست آخر عصارهی نبوغ بیمثالشان را به جهانیان عرضه میکنند؛
موراکامی که خود نوشتن حرفهای و جدی را در سن 33 سالگی آغاز کرد، به ما میگوید: نویسندگی حرفهای است سخت، طاقتفرسا و کاملا استقامتی و مانند هر کار حرفهای دیگر، در درجهی اول به نظم، تمرکز و استمرار نیاز دارد.
او معتقد است برای منظم ماندن و تمرکز بر کار باید شیوهی زندگیای را در پیش گرفت که در حفظ این روند کمکمان کند. از خلال این زندگینامه درمییابیم یک عادت غیرادبی مانند دویدن روزانه که نویسنده در آغاز تنها برای افزایش توان بدنی و سرپا نگهداشتن جسمش و عادت دادن خود به انجام کاری مستمر و خستهکننده به آن رو آورده بود و در ادامه به شرکت مداوم در مسابقات ماراتن میانجامد، چگونه در شکل دادن به شخصیت ادبی نویسنده ایفای نقش میکند.
با خواندن این کتاب، به شکل خیلی شخصی و با جزئیات زیاد، با روند شکلگیری هویت او به عنوان یک نویسنده و همینطور جهانبینیاش آشنا میشویم. اگر خوانندهی ثابت آثار موراکامی باشید، وارد شدن به جهان شخصی او و شنیدن خاطراتش برایتان بسیار جذاب و تأثیرگذار خواهد بود اما اگر از طرفداران این نویسنده نباشید هم، از این کتاب لذت خواهید برد و پشتکار و سرسختی هاروکی موراکامی برایتان الهامبخش خواهد بود.
بخشهای از کتاب «از دو که حرف میزنیم از چه حرف میزنیم» به انتخاب خانم مارال فرخی:
«عاملی که بیش از هر چیز دیگر به اکثر دوندگان انگیزه میدهد هدف شخصی است: برای نمونه، رسیدن به یک حدنصاب تازه و شکستن رکورد خود. مادامیکه یک دونده بتواند دست به رکوردشکنی بزند، از کار خود خشنود خواهد بود. در غیر این صورت، چنین احساسی سراغ او نخواهد آمد. حتا اگر نتواند به حد نصاب موردنظر خود برسد، تا زمانی که از نتیجۀ کار و نهایت تلاش خود رضایت داشته باشد-که شاید در جریان مسابقه هم منجر به کشفی مهم در موردخود او شده باشد- به هدف خود رسیده است و احساسی امیدوارانه و خوشایند تا مسابقه بعدی به او انگیزه خواهد داد. این قاعده در حرفه خود من نیز مصداق دارد. در رماننویسی نیز، تا جایی که من میدانم، مسئلهای به نام برد و باخت مطرح نیست. شاید فروش نسخههای از یک رمان، اهدای جایزههایی به آن و ستایشهای منتقدان، ملاکهایی برای موفقیت آن کتاب در جهان ادبیات تلقی شوند ولی در نهایت هیچیک از این موارد اهمیتی ندارند. نکتۀ اساسی آن است که آیا نوشتار به ملاکهایی که نویسنده برای خود تعیین کرده است دست یافته یا نه.» صفحه ۲۳
«طولی نکشید که دور سیگار را هم خط کشیدم. ترک سیگار در واقع یکی از نتایج طبیعی دویدنهای هر روزه به حساب میآمد. کار سادهای نبود ولی من نمیتوانستم هم خوب سیگار بکشم و هم خوب بدوم. شور و شوق دویدن و بیشتر دویدن محرک نیرومندی شد تا دیگر سراغ دود نروم و بر وسوسههای بعدی آن نیز غلبه کنم. ترک سیگار همچنین به حرکتی نمادین برای وداع با زندگی پیشینم شباهت داشت.» صفحه ۴۷
«شاید گاهی مقدار دویدنم کاهش یافته باشد ولی یک اصل اساسیام را در تمرین همواره رعایت کردهام: هیچوقت بیشتر از یک روز تمرین را تعطیل نکردهام. عضلات ما مانند حیوانات بارکش به سرعت خود را با شرایط وفق میدهند. اگر میزان فشار یا بار را به دقت و مرحلهبهمرحله افزایش دهید با آن اخت خواهند شد. عضلات تا وقتی سطح توقعات خود را به آنها بفهمانید و حجم فشاری را که باید تحمل کنند دقیقا نشانشان دهید پذیرایشان خواهند شد و رفتهرفته قدرتشان افزایش خواهند یافت. پرواضح است که این کار یکشبه انجام نخواهد شد. »
صفحه ۷۸
برای خرید کتاب از دو که حرف می زنیم از چه حرف می زنیم کلیک کنید