«تولدی در آتش» یک کتاب کمحجم و مستند است به قلم «عوضاله صفری کشکولی» که موضوع آن مبارزات قشقاییها و به خصوص «بهمن قشقایی» است.
روایت از اجداد بهمن، به صورت مختصر آغاز میشود. از زمان افشاریه تا قاجاریه، تا زمان مبارزه بر علیه اصلاحات ارضی و در زمان محمدرضا شاه، که بهمنخان قشقایی، موضوع اصلی کتاب است، میپردازد.
این کتاب از لحاظِ تاریخی بسیار ارزشمند است. اسامی مکانها، مبارزان قشقایی، تصاویر و اسنادی که در پایان کتاب گنجانده شده و مسیری که این مبارزان در راهی که درنظر داشتهاند، پیمودهاند تا به اینجا برسند که نامشان ماندگار شود، دارای ارزش است.
از لحاظ نگارشی در قالب مستند، معایبی دارد از جمله مرثیهخوانی برای مرگ این بزرگان و شجاعان ایل، یکجانبهنگری به قضیه و سوگیری احساسی، کاملا آشکار است. به نظر من، اصلا نیازی به این کار نبوده و روایت صرف همه چیز را را در مورد قشقاییهای مبارز هویدا میکند.
روایت جزئیات، خیلی کم است و از جذابیت کار کاسته است. نویسنده چون شاهد ماجرا نبوده و وقایع را لمس نکرده است، فاصلهای که از روایت دارد، باعث شده است که کلیگویی شود و شبیه خبرهای روزنامه باشد که در کنار هم چیدهاند و تا روایتی را شکل دهند. روایت دهان به دهانی که ثبت شده است.
خواندن این کتاب برای آنان که به تاریخ قشقایی و مبارزان شیردل و شجاع قشقایی، علاقمند هستند توصیه میشود.
*
*
*
بخشی از کتاب را بخوانیم :
«بهمن از فرزندان ایل بود. اهل زد و بند و دوز و کلک نبود. به دنبال ملک و ریاست نبود. اگر ملک میخواست، کافی بود دست از مبارزه بردارد و اندکی سکوت کند. از هر نظر بینیاز میشد. اگر به دنبال مقام و ریاست بود کافی بود یک سال دیگر در فرنگ بماند و با مدارک رنگارنگ بازگردد. بهمن یک انسان معمولی نبود. مانند بعضی از درسخواندههای فرنگ رفته خودباخته نشدهبود. مردان و زنان فقیر و زحمتکش ایلش را بیش از تمام شهرهای فرنگستان دوست میداشت. بهمن یکپارچه آتش بود. آتشی که شعله میکشید و میسوخت و میسوزاند. صدای ضجهی مادران فرزندمرده، آه و ناله طفلان گرسنه، چهرههای عبوس و مغموم پیران خمیدهقد که تنها فرزندشان، عصای پیریشان، سرپناهشان در کنج زندان به سر میبرد و هزاران درد و داغ دیگر از وجود بهمن آتشپارهای ساخته بود.
خصوصیت قیام بهمن کشت و کشتارهای عمال دولتی و جنگهای طویلالمدت نیست. بهمن یک چهرهی شناختهشدهبود. همین که مردم بدانند بهمن به عنوان اعتراض به ظلم و ستمهای ماموران شاه نسبت به مردم قیام کرده است برای رسوائی آنان کفایت میکند. بهمن کسی نبود که سکوت کرده باشد. او یک فرد باسواد و آگاه بود. بیتوجهی و تعدیات عمال پهلوی نسبت به مردم او را در مسیر مبارزه قرار داده بود. اهل هیچ حزب و مسلکی نبود. بهمن با اینهمه بدبختی که هموطنش، ایلش، ایلی که مأنوس بود و عشق میورزید، با آن همه دست به گریبان بودند، تحمل سکوت نداشت. او کسی نبود که واقعیت امر را فدای مصالح شخصی خود کند. او با ایل بزرگ شده بود. اجداداش تا سیزده پشت که در تاریخ ثبت شده است، عامل وحدت نه تنها مردم فارس و ایل قشقایی، بلکه جنوب ایران بودهاند. چنین کسانی حتما فرزندانشان هم ظلم وارده بر مردم ایل را تحمل نمیکردند…»
*
*
*
اگر شما هم این کتاب را خواندهاید نظرتان را بنویسید:)
سلام.بو کتابی اوخاموشام.در مورد موصلو لار اتفاقات گاها ایلری گئری یازولموش یا ماقول تحقیق ائدمه میش اقای صفری کشکولی اطلاعات غلط وئریلمیش.بیر ایل دی در مورد حیدر موصلو تحقیق ائدیرم.ان شالله بیر گون در قالب تاریخ شفاهی یا رمان منتشر ائدرم.
سیزینگ نظرینگیز نه دیر خانوم جهاندیده؟در قالب تاریخ شفاهی یازام یا رمان؟چون ایسیرم بعدا بعنوان مرجع کیتابوندان ایشلنه.
درود. بله، نمی تواند کتاب مرجع و موثقی باشد. ارزش کتاب در حفظ اصل اتفاق و نام بهمن خان قشقایی است. امیدوارم کلیّت روایت حفظ شده باشد. در مورد تحقیق خودتان من فکر میکنم کتاب مرجع در تحقیق ایل قشقایی بسیار اندک است. خودم در تحقیقاتم برای پایانننامهام دچار شده بودم. به همین کتابهای موجود و در دسترس اکتفا کردم. پیشنهاد میکنم حتما به صورت نظری و مرجع کار کنید که نیاز داریم. اگر تاری ایئسّیی من هم پایاننامهام «بررسی تطبیقی، جامعهشناختی، زبانشناختی افسانههای قشقایی» را به صورت کتاب چاپ خواهم کرد؛ اگر فرصن کسب معاش برای بقا مجال دهد. درود بر شما. موفق و پایدار باد!