نئوکلاسیسیم یا کلاسیک جدید و ویژگی‌های آن

 

در مورد سبک کلاسیک می توانید اینجا بخوانید

 

 

اما بعد از «سبک کلاسیک» به جای اینکه رمانتیسم باشد، سبک دیگری هم به وجود آمد که «نئوکلاسیسیم» یا همان کلاسیسیم جدید نامگذاری شد. در واقع نئوکلاسیسیم یک سبک هنری است که مثل همه‌ی سبک‌های دیگر در تاریخ ادبیات، جایی برای خودش دست و پا کرده است.

هر مکتب و سبکی با ویژگی‌های خاصی از دیگری مجزا می‌شوند. نئوکلاسیسیم هم تحولی در قالب و اندیشه نسبت به کلاسیک داشته است که خودش را از آن جدا می‌داند. هم ظرف عوض شده است و هم محتوا! اما نه چندان با هویتی جدید!

حالا چرا نئوکلاسیسیم؟

چون این کلاسیسیم جدید، بیان و اجرای نهایی کلاسیسیم اصلی قرن هفدهم و هجدهم در اروپاست.

از طرف دیگر می‌شود گفت که نئوکلاسیسیم واکنشی بود نسبت به کلاسیک آکادمیسم در زمانی که نویسندگان این سبک به سرچشمه‌های باستانی برمی‌گشتند.

در واقع نئوکلاسیسیم  با نوعی آشنایی بهتر با دوران باستان، به دنبال حفریات باستان‌شناسی و در سایه‌ی تحقیقات دانشمندان تجدید شده‌است.

 

ویژگی‌های سبک نئوکلاسیسیم چگونه است؟

نئو کلاسیسیم یک نوع اعلام وفاداری به میراثی است اخلاقی و ایدئولوژیک،  بر ضدّ اشرافی‌گری، زر و زیور هنر روکوکو (Rococ)، وطن‌پرستی و قهرمان‎سازی است.

نئوکلاسیسیم بیشتر در بند رستگاری ملی است تا عشق فردی.

از مشخص‌ترین جنبه‌های نئوکلاسیسیم انگلستان جنبه‌های عقلانی، تعادل و اندازه‌ی آثار است. جهان‌بینی «جان لاک» که عقل را در زندگی، راهنمای اصلی انسان می‌شمارد، فکر و اندیشه‌ی غالب در نئوکلاسیسیم است.

«نیوتن» که در این دوران می‌زیسته، باعث قوت بخشیدن نظریات «جان لاک» درباره عقل و نظم جهان شده است. کشفیات نیوتن درباره قوانین طبیعت در آغاز قرن هفدهم نشان داد جهان با نظم و اصول عقلی کار می‌کند و عقل بشری است که مخفی‌ترین قوانین طبیعت را آشکار می‌سازد.

شاعران و نویسندگان مهم این دوران قالب‌های شعری و اصول نویسندگی عهد باستان را سرمشق قرار می‌دادند. اصل «برازندگی» و «قانون سه وحدت» که در اینجا در موردش نوشتم  را بدون کوچکترین اعتراضی راهنمای خود ساخته بودند.

درباره قانون وحدت های سه گانه در نویسندگی اینجا بخوانید

*

*

*

 

 

نویسندگان این قرن و سبک نئوکلاسیسیم عقیده داشتند که گذشتگانشان همه‎چیز که بایسته و شایسته است را گفته‌اند، جنبه‌های بحث‌برانگیز زیستی را وارد هنر و آثار خود کرده‌اند. عقیده داشتند موضوع نو و بکری وجود ندارد. احساس وظیفه کردند که همان موضوعات و جنبه‌های زندگی بشری را در قالبی ظریف‌تر و زیباتری بیان کنند.

یک نوع تقلید از گذشتگان که سعی می‌کردند علاوه بر سرگرم‌کنندگی اثر ، آموزنده نیز باشد، که ویژگی سبک کلاسیک هم شمرده می‌شود.

هر چند محدودیت موضوع داشتند اما سعی می‌کردند در چارچوب افکار و زندگی عمومی مردم و سلیقه‌های عام باشد با همان موضوعات تکراری.

*

*

*

نمایندگان نئوکلاسیسیم «آندره و ژان ماری شینه» دو برادر هستند. این دو علاقمند بودند تجدد در نظریات علمی و سیاسی را وارد هنر کنند و آن را بیان کنند.

نئوکلاسیسیم با جریان‌هایی در کشورهای مختلف در آمیخته، خودش را جدا کرده یا به مقابله پرداخته است. با جریان هایی که بعضی سیاسی و کاتولیکی بودند و بعضی هنری و جمال‌شناختی.

نئوکلاسیسیم در آلمان بر ضدّ ناتورالیسم و امپرسیونیسم بود، که تئوری آن را «پل ارنست» و «ویلیام فن شولتس» گسترش دادند.

نئوکلاسیسیم در انگلستان هم شاعران و نویسندگانی را به عنوان نماینده خود داشت. از جمله درایدن، جوناتان سویفت و ساموئل جانسن.

«جان لاک» در این مورد سبک نئوکلاسیسیم از نظر مضمونی می‌گوید:

«انسان در عین حال که می‌تواند خود را به خوبی بشناسد، قادر به شناختن عناصر دنیای بیرون، با همان دقت و قاطعیت نیست. شناختی که انسان از دنیای بیرون دارد، فقط وقتی دارای ارزش است که تک‌تک تصورات او از دنیای بیرون، انسجام و ارتباط معقولی با هم داشته باشد. اما برای رسیدن به این انسجام، انسان همیشه نمی‌تواند بر موانع وجود خودش غلبه کند: مثلا مغرور است و درباره‌ی جایگاه خودش در جهان مبالغه می‌کند. باید با نوعی کفّ نفس، بر این موانع غلبه کرد و حدود خود را شناخت. این ضرورت در زندگی شامل هنر نیز می‌شود. اصول اندازه و نظم کلی و تعادل و برازندگی نباید با مبالغه در نوگرائی، بدعت‌های خصوصی و کشف‌های غیرمنتظره متزلزل شود. قالب‎های جاافتاده نباید درهم بشکند…»1

مثل قالب‌های شعری آن زمان…

 

ویژگی عقلانی و خردگرایانه‌ی دوران نئوکلاسیسیم با قالب‌های نو و تازه‌ای خودش را نشان داد. مثل مقالات منظوم و منثور و هجویه.

این دوران تلاش نویسندگان و شاعران این بوده که بر احساس و شور و هیجان افسار زده شود و افسارش را بدهند به دست عقل و خرد بشری. تا جایی که این عقل‌گرایی از نثر فراتر رفت به شعر هم رسید. آثار منظومی با مضامین فلسفی، علمی و تاریخی سروده شد.

*

*

*

 

بخوانید «حکایت خسیسی که گنجینه‌اش را گم کرد» در سبک نئوکلاسیسیم که به اخلاق و عقل‌گرایی که ویژگی اصلی این سبک است ارتباط دارد.

 

«تنها بهره‌برداری است که تملّک شمرده می‌شود.

من از کسانی که همه‌ی عشق‌شان انباشتن ثروت است و پول روی پول گذاشتن می‌پرسم: آنها چه امتیازی دارند که فرد دیگری ندارد؟

حتی آن دیوجانس معروف هم به اندازه‌ی آنها ثروتمند بود و خسیسی در اینجا هم مثل او با فقر زندگی می‌کند.

آن مردی که گنجینه‌اش را مخفی کرده‌بود و ازوپ از او با ما سخن می‌گوید نمونه‌ی خوبی برای این مورد است.

آن بدبخت برای استفاده از ثروتش، منتظر زندگی ثانوی بود. او مالک طلا نبود، طلا مالک او بود. ثروتی پنهان در دل خاک داشت.

قلب او نیز همراه آن… هیچ سرگرمی دیگری نداشت. مگر شب و روز اندیشیدن به آن و ثروت خود را مقدس شمردن.

چه می‌رفت و چه می‌آمد، چه می‌خورد و چه می‌آشامید، حتی لحظه‌ای بسیار کوتاه هم پیش نمی‌آمد که به جای گنجینه‌اش نیندیشد. چنان دور و بر آن گشت که گورکنی او را دید. به وجود گنجینه شک برد و بی‌سروصدا آن را ربود.

در یکی از روزها خسیس با حفره‌ی خالی روبرو شد. اینک مرد گریان می‌نالد و آه می‌کشد. و به سر و صورتش می‌زند.

رهگذری از او می‌پرسد که سبب آه و فغانش چیست؟

-گنجینه‌ام را برده‌اند.

-گنجینه‌ی شما را؟ از کجا برده‌اند؟

-از کنار همین سنگ.

-آه، مگر ما در زمان جنگ هستیم که آن را این همه از خودتان دور کرده‌اید؟ آیا بهتر نبود که در خانه‌ی خودتان یا دفتر کارتان می‌گذاشتید؟ و هر وقت که می‌خواستید مقادیری از آن را مصرف می‌کردید؟

-هر وقت که می‌خواستم؟ خدایا، مگر پول به این سادگی‌ها که از دست رفت، به دست می‌آید؟ من هیچ‌وقت به آن دست نمی‌زدم.

رهگذر جواب داد: پس خدای را، به من بگوئید چرا این همه غصه می‌خورید؟ حالا که هرگز به آن پول دست نمی‌زدید. سنگی به جای آن بگذارید و خیال کنید گنجینه است.

*

*

*

پ.ن1: این نوشتار کوتاه مختصری در مورد نئوکلاسیسیم در قرن هفدهم و هجدهم بود.

پ.ن2: نقل قول جان لاک از کتاب مکتب‌های ادبی، دکتر رضا سیدحسینی.

پ.ن3: حکایت نوشته ی لافونتن.

*

*

*

شما هم نظری، سوالی دارید، بنویسید 🙂

ممنون که می خوانید.

 

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید