شعر درمانی با چارلز بوکفسکی

من حتی صدای کوه‌ها را می‌شنوم
که روی کناره‌های آبی‌شان
بالا و پایین می‌پرند و قهقه می‌زنند
و کمی پایین‌تر توی آب
ماهی‌ها گریه می‌کنند
و اشک‌شان رودخانه می‌شود
شب‌های مست
به صدای آب گوش می‌دهم
و اندوه آن‌قدر عظیم می‌شود که
صدای ساعتم می‌شود
دستگیره‌ی کمدم می‌شود
تکه کاغذ روی زمین می‌شود
پاشنه‌کش کفش می‌شود
یا یک رسید لباس‌شویی،
دود سیگاری می‌شود
به حال صعود از معبد تاک‌های سیاه
اهمیت زیادی ندارد
یک عشق خیلی کوچک بدک نیست
یا یک زندگی خیلی کوچک
چیزی که مهم است
بر دیوارها انتظار کشیدن است
من برای همین زاده شدم
زاده شدم تا در خیابان‌های مردگان گل سرخ بفروشم
————-

2

او گفت: هیچ چیز درست نیست
قیافه‌ی آدم‌ها، آهنگ‌ها، کلمه‌هایی که نوشته می‌شوند

او گفت: هیچ چیز درست نیست
تمام چیزهایی که یادمان دادند، عشق‌هایی که دنبال‌شان رفتیم
جوری که زندگی می‌کنیم و می‌میریم
هیچ‌وقت درست نبودند
حتا نزدیک به درستی هم نبودند
زندگی‌هامان، یکی پس از دیگری،
به اسم تاریخ روی هم تلنبار می‌شوند
انقراض تمام گونه‌ها
نابودی هر راه و روشی
او گفت: اصلاً درست نیست
حتا نزدیک به درستی هم نیست
گفتم: مگر خودم نمی‌دانم؟
از جلوِ آینه کنار رفتم
صبح بود، عصر بود، شب بود

چیزی عوض نشد
چیزی در زندان توان عوض شدن ندارد

چیزی درخشید، چیزی شکست، چیزی باقی ماند

از پله‌ها پایین و به داخلش رفتم
—————
3

گوشت بر استخوان است
در آن ذهنی می‌گنجانند
و گاهی اوقات روحی
و زن‌ها گلدان‌ها را بر دیوار می‌شکنند
و مردها بسیار می‌نوشند
و هیچ‌کس طرفش را پیدا نمی‌کند
ولی از این به آن بستر
جست و جوی‌شان را ادامه می‌دهند
گوشت بر استخوان است
و جسم به دنبال چیزی ورای جسم می‌گردد
ولی هیچ شانسی نداریم
همه‌مان گرفتار دام سرنوشتی واحدیم

هیچ‌کس آنَش را پیدا نمی‌کند

زباله‌دانی شهرها پُر می‌شوند
گورستان‌های ماشین پر می‌شوند
دیوانه‌خانه‌ها پر می‌شوند
بیمارستان‌ها پر می‌شوند
گورستان‌ها پر می‌شوند

و هیچ‌چیز دیگر پر نمی‌شود

 

 

 

از کتاب: سوختن در آب، غرق شدن در آتش

چارلز بوکوفسکی
ترجمه : پیمان خاکسار

 

 

برای خرید کتاب سوختن در آب، غرق شدن در آتش کلیک کنید

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید