بررسی «خوانندهی نهفته در متن» قصهی «پروانهی آبی»
از
«مرضیه جوکار»
گلافروز جهاندیده
منتشر شده در شماره 735 سال بیستم، 06 آبان 1402
مقدمه
ادبیات کودک و نوجوان دارای رویکردهایی نقد ادبی ویژهای، متناسب با ایننوع ادبیات برای خود است. یکی از این نظریات که از ادبیاتمحض و روایتپژوهی برگرفته شده نظریهی «خوانندهی نهفته» از «ایدن چمبرز[1]» (1934.م) نویسنده و منتقد ادبیات کودک و نوجوان بریتانیایی است. این رویکرد در پی یافتن خواننده و مخاطب واقعی در متنهای روایی و داستانی در ادبیات کودک و نوجوان است. به رسمیّتشناختن مخاطب کودک بهمثابهی مخاطبی یگانه و مستقل، نه بزرگسالی کوچک از دستاوردهای این رویکرد میتواند باشد. خوانندهی نهفته اصطلاحی است که اولینبار از نظریات خوانندهمحور «ولفگانگ ایزر[2]» (1926-2007.م) زبانشناس و نظریهپرداز آلمانی نشأت گرفت که در اهمیت خواننده، «خواندن را گفتوگویی پویا میان متن و خواننده میداند.» (نیکولایوا: 1398: 410) نظریات خوانندهمحور نیز زاییدۀ نظریهی دریافت است که پس از رویکارآمدن روش نقد ساختارگرایی، نویسنده از نقد ادبیات و متن کنار گذاشته شد و چرخش پیکان توجه منتقدان به سوی خواننده و روایتگیر (مخاطب) حرکت کرد. در نظریهی دریافت، خواننده و کسی که متن را دریافت میکند مهمتر از نویسنده است. این نظریات با خوانندهی نهفتهی یا مستتر در متن ایدن چمبرز به ادبیات کودک و نوجوان راه یافته است. چمبرز از «ویلیام باتلر» نقل می کند که برای گفتن چیزی دو نفر لازم است: گوینده و شنونده تا ارتباطی کامل صورت بگیرد. شنونده همانقدر مهم است که گوینده. ادبیات نوعی ارتباط دوسویه است و «ادبیات کودک لزوما مقیّد به مخاطب است.»(خسرونژاد:1382 :41) و وجود مخاطب کودک بیش از پیش اهمیت دارد. روایت و داستانی را میتوان ادبیات کودک نامید که بتواند با کودک و دنیای آن ارتباط برقرار کند. «هر اثر ادبی که بهگونهای همزمان با عاطفه و شناخت کودک درآمیزد و موفق شود امکان درهمآمیزی افقهای دید و انتظارات آفرینندهی خویش و کودک را فراهم آورد، ادبیات کودک است.»(همان: 43) خوانندهی نهفته کیست؟ خواننده نهفته «تصویری از خواننده که در متن پنهان است و از آن برداشت میشود»، است. این خواننده وجود مادّی ندارد، کاملاً انتزاعی و ذهنی است و تنها متن آن را به ما نمایان یا معرفی میکند. نویسنده وقتی قلم دست میگیرد یا وقتی روایت را در ذهن خلق میکند، (آگاهانه یا ناآگاهانه) خوانندهای برای متن و روایت خود میسازد یا متصوّر میشود، او را مخاطب روایت خود درنظر میگیرد. با متصوّرشدن و ساختن مخاطب انتزاعی برای خود سعی میکند روایت و معنا را بهگونهای بپردازد و بیان کند که برای مخاطب ذهنی خود مناسب باشد. این تصوّر و این مخاطبِ برساختهی ذهن نویسنده، خوانندهی مستتر یا نهفتهی واقعی نیست، بلکه خوانندهی مستتر آن است که متن با شگردها و ویژگیهایی که دارد به ما معرفی میکند. ممکن است خوانندهی نهفتهی نویسنده با خواننده نهفته در متن یکی باشد یا نباشد. اما اگر «این خودهای آفریدهشده، نویسنده و خواننده، بتوانند به توافقی کامل برسند،» (خسرونژاد -–به نقل از چمبرز: 1400: 98) موفقترین روایت را خواهیم داشت؛ اینکه خوانندهی برساختهی ذهن و تصوّر نویسنده از مخاطبش، با آنچه متن مخاطب را نشان میدهد یکی باشد. در این مقاله سعی داریم خوانندهی پنهان در متن قصهی «پروانهی آبی» از «مرضیه جوکار» را با رویکرد ذکر شده، آشکار کنم. «این دو مفهوم، یعنی خوانندهی نهفته و روش نقد حاصل از آن به ما کمک میکنند تا رابطهی میان نویسنده و خوانندهای (کودک) را که در متن است، بنا نهیم. به ما کمک میکند تا به چگونگی آفرینش این رابطه به دست مؤلف پی ببرم و معنا(هایی) را که در جستوجوی آن است تا با خواننده در میان گذارد، کشف کنیم.» (همان: 99) برای اینکه بتوانیم خوانندهی نهفته واقعی در متن را بیابیم لازم است برخی از شگردهای روایت که میتواند کمککننده و کاشف باشد بررسی کنیم. ایدن چمبرز این شگرد و فنون روایت را اینگونه برمیشمارد: سبک، زاویه دید، طرفداری و شکافهای گویا. هر کدام از این شگردها برای رهیابی و آشکار ساختن خوانندهی مستتر در متن را در قصه پروانهی آبی بررسی خواهیم کرد؛ تا بدانیم مخاطب این قصه، کودکاناند یا فقط دربارهی کودکان است.
مختصری دربارهی نویسنده «مرضیه جوکار»
مرضیه جوکار متولد شهر شیراز، نویسندهی بیش از 30 کتاب قصه و داستانی در حوزهی کودک و نوجوان و بزرگسال که جوایز معتبری نیز کسب کرده است. جوکار علاوهبر نویسندگی، هنر گویندگی دارد و عضو انجمن دوبله و گویندگی شیراز نیز میباشد. از جمله کتابهای او میتوان به: «دستهایش بوی گل میداد (1390)، خانهی لاکپشت کوچولو (1396.چاپ سوم)، جیرجیرک هنرمند (1385) ، شماره تلفن بهشت (1388)، اگر مترسک نبودم (1394)، بهترین کریسمس من (1396) ، بیدار شو بابا (چاپ دوم 1397)، جزیرهی آفتابگردان(1398)، پروانهی آبی و تفنگ طلایی (1402) اشاره کرد.
خلاصهی قصه «پروانهی آبی»
دختری «کوچولو» با پدر و مادر دانشمند و حشرهشناسش در آپارتمانی در وسط شهر زندگی میکند. او یک مادربزرگ نیز دارد که وقتی پدرومادر به سفرهای اکتشافی و کاری میروند در کنار دخترک میماند. دختر به مادر و پدر خبر میدهد که شبها پروانهای توی خوابش «بالبال میزند.» او هر شب خواب یک «پروانهی آبی» را میبیند. یک پروانهی آبی «کمیاب» و «گرانقیمت» نیز در قابی طلایی به دیوار اتاقش دارد. دخترک به خواب پروانه سرک میکشد و از خواب او میگوید که بوی ماه، کاج و ذرت میدهد. مکانهایی را که پروانهی تو قاب در خواب میرود بازگو میکند. جنگل و زیر برگ گل و نوشیدن شهد و قطرهی باران. روزی از روزهایی که پدرومادر برای رفتن به سفر مهیّا میشوند، دخترک التماسکنان از والدین تقاضا میکند او را نیز با خود ببرند، ولی آنها میگویند جنگل جای کوچولوها نیست و باید در خانه بماند. مادربزرگ آمده و درحال بافتنی (شالگردن) بافتن در خانه و در حال چرتزدن است. پدرومادر که نگران جاماندن از هواپیمایند ناگهان چشمشان به پروانهای آبی میافتد که توی خانه و اتاق پرواز میکند، با تور پروانهگیری به دنبال او میافتند تا شکارش کنند. اما پروانه از پنجرهی نیمهباز بیرون به سمت جنگل میرود. دخترک تبدیل به یک پروانهی آبی میشود و میرود.
[1] Aidan Chambers
[2] Wolfgang Iser
بحث و بررسی
پیش از این گفتیم که شگردهای یافتن و آشکارساختن خوانندهی نهفتهی در متن از نظر ایدنچمبرز سبک، زاویه دید، طرفداری و شکافهای داستانی است. در اینجا به بررسی تکتک این فنون در متن قصهی پروانهی آبی میپردازیم.
… برای مطالعۀ متن کامل این مقاله کلیک کنید
[1] Cross-writing
[2] Duplicate Addressees