شوخی یی که منجر به محکومیت شد

 

«خوش‌بینی تریاک توده‌هاست! جوّ سالم، بوی گند حماقت می‌دهد، درود بر تروتسکی!»

 

متن بالا یک شوخی است. یک شوخی مکتوب و ثبت شده.

«لودویک یان» شخصیت اصلی رمان «شوخی» نوشته‌ی «میلان کوندرا» مردی خوش مشرب و بذله‌گوست. او در جمع‌های دوستانه با دیگران شوخی می‌کند، سر به سرشان می‌گذارد و لذّت می‌برد.

از دیدگاه سیاسی، کمونیست است. وفادار به حزب و جهان‌بینی آن. ولی وقتی برای به دست آوردن دل دختری که عاشقش است و دختر به او بی‌تفاوت، دو جمله به شوخی می‌نویسد، ( شوخی سیاسی که نشانگر تمسخر حزب کمونیست است) ورق زندگی‌اش برمی‌گردد و به تباهی کشیده می‌شود.

همه دوستان و هم‌دانشگاهی‌ها به او پشت می‌کنند. کسی باور نمی‌کند این فقط یک شوخی بوده‌است. به رأی اکثریت دوستانش از حزب و دانشگاه اخراج می‌شود. به اسارت و سربازی اجباری گرفتار می‌شود. زندگی‌اش به سیاهی و تیرگی می‌گراید.

«شوخی»، روایت زندگی لودویک یان، از سن نوجوانی تا سی‌و‌هفت سالگی و همچنین چهار نفر دیگر که به نوعی با لودویک آشنایی و دوستی دارند. راوی‌ها تغییر می‌کنند. از زبان چهار شخصیت مختلف، رمان روایت می‌شود. با راوی اول شخص مفرد و گاهی مونولوگ.

سایر شخصیت‌ها در اختیارِ شناساندن بیشتر و بهتر شخصیت اصلی یعنی لودویک هستند. همه‌ی شخصیت‌ها همدیگر را می‌شناسند. با هم به طریقی در ارتباط هستند. چه در گذشته‌ی داستان و چه در حال!

کوستکا، هلنا، یاروسلا و لودویک، راوی هستند اما یک نفر دیگر است که زندگی‌اش از زبان کوستکا روایت می‌شود.

شخصیت‌ها معدود هستند، ولی زنده و پررنگ و پویا.

«کوستکا» مردی کشیش مسلک، با اعتقاد سفت و سخت مذهبی که در جستجوی ارتباطی بین مارکسیسم با مذهب مسیحی است. فکر می‌کند همه حرف‌شان یکی است، اما هر کدام به شیوه‌ی خود بیان می‌کند. او درگیر خوب و بد کارهای خودش است! ادعا می‌کند بخاطر خدا و اعتقاداتش هر سختی را تحمل می‌کند و به تبعیدی خودخواسته تن داده‌است. اما بیشتر که غور می‌کند، تردید به جانش می‌افتد که از سر هوی و هوس و سرگرمی به این کارها دست زده است، خودخواهی مطلق!

«یاروسلا» نوازنده، مردی که عاشق فولکلور و سنت‌های دیرینه شهر و دیارش است. در دو دنیای مختلف زندگی می‌کند؛ دنیای شاهان و افتخارات گذشته و دنیای واقعی و زندگی تغییر یافته‌ی واقعی. دائم در بین این دو دنیا در تردد است. او سعی می‌کند پسرش را به آیین و سنت‌های گذشتگان علاقمند کند. اما پسر از نسلی است که به سمت مدرنیته می‌رود و از سنت‌ها بیزار است.

یارو سلاو که تلاشش نسل به نسل منتقل کردن فولکلور و هنرهای گذشته‌، به پسرش است، ناامید می‌شود و در ناامیدی دست از تلاش می‌کشد. می‌بیند که مردم به سنت‌ها و آیین‌ها بی‌توجه‌اند و به تمسخر می‌گیرند.

«سرنوشت بعضی از آدم‌ها پیش از مرگشان تمام می‌شود.»

«هلنا» زنِ مردی که لودویک را محکوم کرد و باعث شد زندگی، آینده، شغل و تحصیلات و مادرش را از دست بدهد. لودویک با نزدیک شدن به این زن در پی انتقام‌گیری از «زمانک» شوهر هلنا است. اما وقتی متوجه می‌شود که بین این زن و شوهر ارتباط عاطفی و وابستگی وجود ندارد، در پوچی و تباهی فرو می‌رود.

از سویی دیگر لودویک در پی عشقی به دختری فقیر و روستایی و عجیب و غریب ناکام می‌ماند. نمی‌تواند او را تصاحب کند. «لوسی» دختری که لودویکِ زنباره، با تمام وجود عاشقش می‌شود، زندگی غم‌انگیزی دارد. او دختری است یکه و تنها. رها شده و فراری. وقتی لودویک سعی می‌کند جسم و بدن دختر را به دست بیاورد، لوسی فرار می‌کند. به جنگل پناه می‌برد و سعی می‌کند دور از انسان‌ها زندگی کند. از هر مردی وحشت دارد. با توجه به گذشته‌ای که از او، از زبان کوستکا می‌خوانیم. او زندگی سراسر سختی و آزار و تجاوز را پشت سر گذاشته است.

*

*

*

رمان با تمام جدی بودن مسائل سیاسی، فلسفی و عاشقانه‌اش، طنز موقعیت قوی نیز دارد. سعی می‌کند این رنج انسانی را راحت‌تر بر دوش بکشید.

بخشی از رمان که فکر می‌کنم کسل‌کننده است، بخشی است که به کنکاش در ترانه‌ها و موسیقی فولکلور چک می‌پردازد و تفاوت آن را با موسیقی‌های دیگر نشان می‌دهد.

این رمان، سرشار از اعتقادات سیاسی و کمونیستی و سوسیالیستی است.

«میلان کوندرا» هموطن «کافکا»،  «بهومیل هرابال»  اهل چک است. نگاه فلسفی در رمان‌هایشان به اوج می‌رسد. محکومیت انسان در دنیا، تم بارز نوشته‌هایشان است، رنجی که انسان از زندگی می‌برد.

داستان از بازگشت به وطن و زادگاه شروع می‌شود. بازگشت لودویک به زادگاهش به نوعی بازگشت به مرور خاطراتش است. روایت فلش بک زندگی لودویک.

«رمان شوخی» روی مفاهیم مختلفی استوار است. مثل انتقام، رنج، محکومیت ابدی، عشق، نفرت و اعتقادات سیاسی.

چهار راوی و چهار شخصیت وجه تمایزشان، شکست است. شکست‌های مفتضحانه‌ای که بر سر یک اتفاق جزئیِ شوخی‌وار، آغاز شده است و آنقدر بزرگ شده است که تمام زندگی آنها را بلعیده است.

*

*

*

مواظب کلمات‌تان باشید.

از همه چیز  و همه کس بترسید.

به دوستان‌تان اعتماد نکنید!

با این فلسفه‌ی بدبینانه، نگرشی ترسناک در انسان به وجود می‌آورد.

*

*

*

بخشی از «رمان شوخی» از زبان لودویک یان را با هم بخوانیم:

«روی هم رفته، آنچه من در زن دوست دارم، نه خود زن به خاطر خود او، بلکه چیزی است که از طریق آن با من ارتباط برقرار می‌کند، چیزی که به خاطر من در وجود خویش نشان می‌دهد. او را به عنوان یک شخصیت داستان عاشقانه‌ام دوست دارم. هاملت بدون قصرالزینور، بدون اوفلیا، بدون اوضاع و احوالی واقعی که تحمل می‌کرد، بدون سهم بازیگران چه می‌بود؟ از آن به جز جوهری گنگ، بی‌معنی و موهوم چه باقی می‌ماند؟ پس، لوسی بدون دورنمای اوستراوا، بدون گل‌های رزی که از لای نرده‌ها هدیه می‌داد، بدون لباس‌های ژنده‌ی نخ‌نما، بدون هفته‌های تمام‌نشدنی نومیدی، دیگر نمی‌توانست همان لوسی‌یی باشد که زمانی دوستش داشتم.

بله این طور به قضیه نگاه می‌کردم و با گذشت سالیان، تقریبا از دوباره دیدن او واهمه پیدا کردم؛ می‌دانستم که همدیگر را در جایی ملاقات خواهیم کرد که لوسی دیگر همان لوسی نخواهد بود و من قادر به گره زدن دوباره این رشته نخواهم بود. این البته بدان معنا نبود که دیگر دوستش نداشتم و او را فراموش کرده بودم، یا اینکه مثلا خیال او رنگ باخته بود؛ به عکس، یاد او به شکل دلتنگی خاموشی، همواره در وجودم باقی ماند؛ طوری در آرزویش بودم که انگار چیزی است که برای همیشه از دست رفته است.

او به قسمتی از گذشته‌ی بازگشت‌ناپذیر، آنچه به عنوان گذشته همچنان زنده است و به عنوان زمان حال مرده است تبدیل شد، به تدریج تمام جسمیت و مادیت خود را در ذهن از دست داد و به صورت نوعی قصه و افسانه در آمد. همچون دست نوشته‌ای بر قطعه پوستی نقش بست و در جعبه‌ای فلزی، در اصل و بنیاد زندگیم قرار گرفت.»

*

*

*

شما هم اگر این رمان را خوانده اید نظرتان را بنویسید. 🙂

*

*

*

 برای خرید رمان شوخی اثر میلان کوندرا اینجا کلیک کنید.

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

این پست دارای 2 نظر است

  1. download

    Really appreciate you sharing this article post. Really looking forward to read more. Fantastic. Oona Valle Chung

    1. افروز جهاندیده

      Thank you for reading

دیدگاهتان را بنویسید