این کتاب یک کتابخانه است. داستان‌هایی درخشان از نویسندگان آمریکای لاتین. وقتی به فهرست کتاب نگاه می‌کنید و اسم نویسندگان داستان‌های کوتاهش را بخوانید، چنان تپق می‌زنید که اعصابتان بهم می‌ریزد. از بس این اسامی طولانی و سخت‌خوان و غیرقابل تلفظ با سرعت بالاست!

امیدوار هم نباشید که بتوانید اسامی را در ذهن نگه دارید. که مثلا داستان را جایی شنیدید بگوید: اِ این همان داستان …همان نویسنده‌ای است که اسمش را یادتان رفته و اگر تلاش کنید ممکن است حروفش را جا به جا کنید یا تلفظ را گم کرده‌باشید و مایه‌ی خنده‌ و شادی دوستان شوید.

من نام چند تا نویسندگان که داستان‌شان در این مجموعه آمده را برایتان می‌نویسم: «سالبادور که‌به‌دو ای ثوبیه‌تا»

– «انریکه رودریگث لاره‌تا»- «اوراسیو کیرو‌ گا»- «ادواردو باریوس»- «آلفونسو ری‌یس اوچوا»- «آلوییس آلبارث ماثا»- «کارلوس فوئنتس»-«اوسمان لینس»- «الیسه‌ئو دیه‌گو» و ….

از هر کدام از نویسندگان دو سه یا یک داستان در این مجموعه به انتخاب و ترجمه «قاسم صنعوی» گردآوری شده است. کتابی است بس لذت‌بخش برای خواندن و مفید برای یادگرفتن. داستان‌های نویسندگان آمریکای لاتین یک ویژگی دارند و آن هیجان و ماجرای مهمی است که در داستان‌ها اتفاق می‌افتد. یعنی اکثر داستان‌ها اتفاق را دارد و تعلیق خفه کننده که اصلا لازم نیست خواننده را کشان‌کشان با خود ببرد. بلکه این خواننده‌ی کتاب است که با سر و حریصانه به انتهای داستان‌ها می‌رود.

این مجموعه داستان 470 صفحه‌ای تنوع زیادی دارد. تنوع موضوعی و سبکی و لحن و…

اگر هم طرفدار «آله خو کارپانتیه»، «میگل آنخل آستوریاس»، «خولیو کورتاثار» هستید و کتاب‌های دیگر این عالیجنابان  را خوانده‌اید داستان‌های این مجموعه را از دست ندهید.

 

یک داستانک از «خولیو کورتاثار» به انتخاب نگارنده از همین مجموعه داستان «فراری‌ها»:

«موضوع برای یک قالیچه دیواری»

ژنرال فقط هشتاد نفر دارد و دشمن پنج هزار نفر. ژنرال در چادرش بد و بیراه می‌گوید و اشک می‌ریزد. آن وقت، الهام می‌گیرد و بیانیه‌ای می‌نویسد که کبوتران نامه‌رسان روی اردوگاه دشمن می‌ریزند. دویست تن از افراد سپاه دشمن به ژنرال می‌پیوندند. به دنبال درگیری مختصری که صورت می‌گیرد و ژنرال در آن پیروز می‌شود دو هنگ دشمن به او می‌پیوندند. سه روز بعد دشمن فقط هشتاد نفر دارد و ژنرال پنج هزار نفر. آن وقت ژنرال بیانیه دیگری می‌نویسد و هفتاد و نه نفر دیگر به اردوی او می‌پیوندند. در محاصره سپاه ژنرال که خاموش انتظار می‌کشد فقط یک دشمن می‌ماند. شب می‌گذرد و این یگانه دشمن به اردوی ژنرال محلق نشده. ژنرال در چادرش بد و بیراه می‌گوید و اشک می‌ریزد. سپیده دم دشمن به کندی شمشیرش را زا غلاف بیرون می‌کشد و به سوی چادر ژنرال می‌رود. وارد می‌شود و به او نگاه می‌کند. سپاه ژنرال با بی‌نظمی پراکنده می‌شود. خورشید سر می‌زند.

 

 

 

ضمنا در این کتاب بیوگرافی مختصری از نویسندگانی که داستان هایشان در کتاب آمده نیز ذکر شده است

 

برای جزئیات بیشتر و خرید کتاب کلیک کنید

 

 

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید