نامه به دختری که بیست و هشت سال پیش به دنیا آمد(قسمت چهارم)

 

به نام خدا

 

دخترم سلام

حالت چطور است و باقی قضایای نامه نگاری سنتی که حوصلم ندارم بنویسم…

 

دخترم، امروز یک نصحیت عمیق برایت دارم. آنقدر عمیق، که برای استخراجش تا قعر زندگی و کتابای فلسفه بروی هم نمی فهمی چه می گویم. ولی من سعی می کنم خیلی ساده و دهاتی و مختصر و مفید برات بشکافم. مثل شکافتن خودجوش درز لباس بعد از چاقی.

زن بودن عوارض جانبی دارد که باید ازش دوری کنی. یا طوری رفتار کنی که این عوارض تبدیل به مواهب شوند. حتما بعضی وقتها احساس می کنی شکمت پر از آب و صابون یا مواد شوینده است و انگار کسی دست کرده توی دلت هی چنگ می زند، هی چنگ می زند. هی فکر می کنی کسی توی دلت رخت چرک هایش را می شوید! بیخودی اسمش را استرس گذاشته اند! من الان از روی این دسیسه پرده برمی دارم و پرژکتور رویش می اندازم که قشنگ و بدون ذره ای تاریکی و سایه ببینی چیست!

بله دخترکم، دقیقا درست احساس کرده ای. باید بگم این درست زمانی که تبدیل شده ای به وسیله شوینده و لباسشویی زنده و متحرک، با قابلیت تغییر از اتوماتیک به دستی یا برعکس!

یک وقت هایی هم هست که حس می کنی آب زلال، بدون صابون و شوینده توی دلت یخ زده و لرزت می گیرد. آزمایشات می گویند عفونت داخلی نداری و عاملی برای لرز پیدا نمی کنن. علم که این جور چیزها را هنوز کشف نکرده، ولی تو تبدیل به یخچال و فریزر شده ای. با قابلیت جابه جایی که هر چه اهالی خانه و خونواده در هر نقطه ای که هستند، می خواهند خنک، تازه و مطبوع می گذاری کف دستشان.

چند وعده در روز گُر می گیری!؟ من خودم این عوارض را سرکوب کرده ام، حالا شده است هفته ای بیست و پنج بار. این احساس طوری است که انگار توی دلت، آتش روشن کرده اند و هی دلت راه به راه می سوزد. این را با حسادت به خواهر شوهر و مادرشوهر یا زن همسایه، اشتباه نگیر. این گُرگرفتگی همان تبدیل شدنت به اجاق گاز خوراک پزی یا اُتو است. این تذکر رو هم بدم که بدون استثنا در سن پیری و یائسگی، زنان دچار این گُرگرفتگی می شوند که این آپشن خوارکپز بودنشان را به اوج می رساند. دیگر گه گاهی نیست و دائمی می شود. چون این عارضه را ولش کرده اند به حالش خودش و عارضه ی سواستفاده گر هم، کل بدنشان را تصاحب کرده است.

پس عمق این نصحیت رو فهمیدی حالا! بله دخترم، عارضه ی شیء شدگی! که هنوز علم پزشکی و هیچ علم روانشناختی نتوانسته سر از کارکرد و عوارض و درمانش در بیاورد.

شیء همان چیزی است که در بازی اسم و فامیل در قسمت اشیاء می نویسم.

شیء شدگی یه جورای دیگه ای هم نمود پیدا می کند که بسته به طبقه ی اجتماعی، محیط و فرهنگ فرق می کند. مثلا بعضی زن ها تبدیل می شوند به عروسک خیمه شب بازی یا باربی دیگران. بعضی هاشان حتی به کالاهایی تبدیل میشن که قابل خرید و فروش هستند و دائم در بازار و در دست دیگران می گردند. اگر اینجا درموردش پرده دری کنم، ممکن است خودم دریده شوم و تو نصحیت نشده، از دنیا بروم.

پس، از عارضه شیء شدگی دوری کن. چه جوری اش را نمی دانم. فقط می دانم باید دوری کنی.  من هشدارهای لازم رو دادم. مثل همون وقت هایی که بچه بودی می گفتم بخاری داغه، بووّه! جیزه! ولی تو بازهم می رفتی سراغش. حالا هم امیدی ندارم نصیحتم را جدی بگیری، مگر اینکه  روحت چنان تاولی بزند که تا آخر عمر بسوزی و بسازی!

 

 

ای نامه که می روی به سویش از جانب آدم نگهش دار!

 

دوستدارت مادرت…

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید