منِ گمشده‌

اگزیستنس؛ نمایشی از «حامد افسر»

 

اگزیستنس، به قلم «پیام لاریان»، نمایشی کوتاه است که حجم عظیمی از معنا را بر دوش می‌کشد. پیش از اینکه دربارۀ این نمایش سخن بگویم لازم است معنای عنوان نمایش را بدانیم.

اگزیستانسیالیسم یا هستی‌گرایی، فلسفه‌ای از قرن نوزده و بیستم است که به وجود، نه ماهیت انسان می‌پردازد. ژان پل سارتر می‌گوید: «ما محکومیم به آزادی»، یعنی انسان ناچار به انتخاب است. در فلسفۀ اگزیستانسیالیسم، این خود انسان است که به زندگی معنا می‌دهد. زندگی تهی از معناست و ما، انسان‌ها باید برای زندگی خود معنا بسازیم.

اگزیستنس، به معنای «موجودیت» و «وجود انسان» است؛ یا درواقع و معنای کامل‌تر، همان «دازاین» هایدگر در کتاب «هستی و زمان» اوست؛ دازاین، یعنی در جهان هستن به واسطۀ موقعیت یا وضعیتی. هایدگر انسان را موجودی ایستاده در بیرون از موجودیت خود می‌داند (برون‌‌ایستا) که دربارۀ هستی می‌اندیشد. دازاین را با این خصوصیات معنا می‌کند: 1. برون‌ایستاست؛ 2. تنها موجودیت ندارد؛ 3. در پرتو حقیقت وجودی و هستی است؛ 4. پرسش هستی، مسئلۀ اصلی اوست. و ذات دازاین بر اساس شیوه و چگونگی بودن آن است.

کوتاه سخن؛ ماهیت فلسفۀ اگزیستانسیالیسم بر «خود را بشناس» است. در نمایش اگزیستنس، عنوان آن گویای معنای کلی این نمایش و گره اصلی ماجرا است؛ شخصیت با وجود و عدم وجود خود درگیر می‌شود. او در پی خودشناسی به خودگمگشتگی می‌رسد. او در عکس‌ها، فیلم‌ها و آنچه که می‌تواند وجود این انسان را برای دیگران و برای خود او مسجّل کند، از بین رفته است. نمود بیرونی از وجود و هویت او در جهان خارج محو شده است. شخصیت در مواجهه با کنش‌ها و ارتباطات و فعالیتش با دنیای خارج از خود، یا دیگران، دچار بحران وجودی و هویت شده است. فعالیت‌هایی که قرار است برای انسان اگزیستانسیال معنایی برای زندگی بسازد، از معنا تهی شده است و شخصیت به پوچی، به گمگشتگی دست می‌یابد. جهان خالی، تاریک و خاموش است و در انزوای سیاهش فرو می‌رود. شخصیت ابتدا با انزوای وجودی، سعی در پی یافتن هویت خود است، بعد از آن است که وجود خود را بیشتر گم می‌کند. در پایان نیز با کمک‌گرفتن از دیگران (پلیس) سعی دارد، خود را در موقعیتی قرار بدهد در پی یافتن خود.

عمق و معنای فلسفی این نمایش، بیش از این حرف‌هاست که در این مقال کوتاه، فرصت برای توضیح فلسفۀ اگزیستنس وجود ندارد. از نظر نگارنده، تزریق و انباشتن حجمی به این عظمت در یک نمایش بسیار کوتاه 50 دقیقه‌ای، کاری است کارستان. از نظر دیگر، برای مخاطبی که فقط اندک اطلاعاتی از این فلسفه دارد، گنگ و ناشناخته می‌تواند باشد. باید مخاطب این نمایش خاص و فرهیخته، و بالاخص فلسفه‌ورز بدانیم تا بتوان یک نمایش قوی را بر آن نام گذاشت. هرچند محدویت‌های روی‌صحنه‌بردن این‌گونه نمایش‌ها، در شهر کوچکی چون جهرم که نه سالن آمفی‌تئاتر دارد، نه امکانات و پشتیبان، کاری سهل نیست و تا مرحلۀ اجرا، توانی به اندازۀ شاخ‌غول‌شکاندن می‌خواهد و خود یک پیروزی بزرگ است. اینکه بخواهی یک نمایشی را به اجرا برسانی که برگرفته از فلسفۀ هایدگر باشد، آن نیز جسارت و شجاعتی مضاعف لازم دارد؛ چراکه ما آدم‌ها، وقتی چیزی را ندانیم، آن را مبتذل و بی‌معنی قلمداد می‌کنیم. دنیای هر فردی، محصور در کاسۀ سرشان است و ابعاد دنیای هر کسی به اندازه کاسۀ سرش است.

از نظر نگارنده، نمایش اگزیستنس، نیاز به صبوری و تأمل بیشتر در روند پرداخت احساس می‌شد. پرت‌شدن ناگهانی تماشاگر به دنیای تاریک و ترسناک شخصیت، و ادامۀ این روند که با سرعت و بدون نفس‎کشیدن به مخاطب پیش می‌رود، ذهن را سخت منقبض و در منگنۀ تلاش برای همراهی و درک شخصیت قرار می‌دهد. در آثاری مانند این نمایش، می‌بایست جایی نیز برای نفس‌کشیدن به ذهن مخاطب داد، که بتواند آنچه به ذهن و فکرش تزریق‌شده، هضم کند و بعد برای آنچه در آینده به خورد آن داده می‌شود، مهیا باشد. اگر یک‌باره حجمی سنگین و بی‌مهابا از معنا، مسئله، فلسفه در ذهن تماشاگر فروکنیم، او تنها قسمت اول را حس، لمس و چشیده است، مابقی روی ذهنش می‌ماند و باد آن را با خود خواهد بود. اگر رسالت این نمایش رساندن معنا باشد!

از دیدگاه دیگر، تماشای لحظه‌هایی پیش از گم‌بودگی و بحران شخصیت را بدانیم و تفاوت را احساس و مقایسه کنیم که انسان چه بود و چه شد و چرا شد. شاید در فرصت و امکانات اندک مجالی نباشد که حق را به دست‌اندرکاران این نمایش می‌دهم. به شخصه انتظار تماشای نمایشی به این قدرت و با این معنا در جهرم را نداشتم؛ انتخاب موضوع این نمایش، جهانشمولی آن، عمومی‌ و مدرن بودن دغدغۀ شخصیت به این نمایش قوت و توان داده است. صحنه‌هایی از این نمایش مرا به یاد بیگانۀ کامو، شخصیت «آنتوان روکانتن» در رمان «تهوع سارتر»، راوی «یادداشت‌ها زیرزمینی» از «داستایفسکی» و شخصیت «توما» در کتاب «بار هستی» می‌اندازد؛ مخصوصاً تهوع سارتر که نشانه‌های پررنگی از آن در نمایش دیده می‌شد.

 

 

.

افروز جهاندیده

آبان 1403

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید