یادداشتی بر داستان «سگ ولگرد»

 نوشته‌ی «صادق هدایت»

 

داستان «سگ ولگرد» «صادق هدایت» یک داستان کم‌نظیر است. داستانِ سگی اسکاتلندی به نام «پات» که صاحب مهربان و حیواندوستش را گم می‌کند. چرا؟ چون به دبنال غریزه و شهوت حیوانی‌اش به باغی وارد می‌شود که بوی ماده سگی را از آنجا شنیده است. برای ارضای نیاز شهوانی‌اش، حاضر می‌شود به صدای صاحبش که چندین بار صدایش می‌زند، بی‌توجهی کند. بعد از اینکه از آنجا و ماده سگ رانده می‌شود، هر چه می‌گردد، صاحبش را پیدا نمی‌کند. او رفته است و سگ را رها کرده‌است و درگیر رنج‌ها و بلایای که آدم‎ها برایش به بار می‌آورند، می شود. اگر چه «هدایت»، نامی از آنها نبرده، ولی مسلمانان مدنظر بوده است، که سگ را نجس می دانند و آزار آن را ثواب. مکان داستان، ورامین است.

داستان از زوایه دید دانای کل روایت می‌شود. شروع داستان به سبک کلاسیک است. توصیف فضا، مکان، موقعیت چند پارگراف اول را به خود اختصاص می‌دهد. توصیفات زنده و جاندار است. طوری که نقاشی شدن یک تابلو نقاشی را رنگ به رنگ، طرح به طرح شاهد باشیم. نقاش در حال خلق اثر است و ما نشسته‌ایم به تماشا، با هیجان و شوقی که برای دیدن ادامه اثر داریم.

شروع داستان از موقعیتی ساکن و عادی می‌گوید. همه چیز در سکون و آرامش معمولی است. اما بحران و حرکت از جایی شروع می شود این سکون آشوبیده می‌شود. ناله‌ی سگی را می‌شنویم. اینجا بحران داستان آغاز می‌شود. ناله‌ی سگ، تمام توجه ما را جلب می‌کند. به دنبال چرایی آن که همان تعلیق داستان است، ما را با خود می‌برد تا ادامه‌ی داستان را بخوانیم.

باز «هدایت» به توصیف سگ می‌پردازد، که اینجا هنوز اسم ندارد و یک نوع است نه یک شخصیت. نقاشِ تابلو دارد سگ را تصویر می‌کند. با توصیفاتی خاص و بکر. مهمترین توصیفی که گره‌گشای این داستان است، توصیف چشم‌های سگ است که روحی انسانی در آن دیده می‌شود. «دو چشم با هوش آدمی در پوزه‌ی پشم‌آلود او می‌درخشید، در ته چشم‌های او یک روح انسانی دیده می‌شد…»

در ادامه‌ی توصیفِ سگ، رحم و رأفت انسانی را نسبت به سگ تحریک می‌کند، تا داستان تاثیری که باید را داشته باشد. سنگ بنای داستان را محکم می‌نهد.

«هدایت» با این توصیف که نه تنها یک تشابه بین چشم‌های او و انسان وجود داشت، بلکه یکنوع تساوی دیده می‌شود، حق حیات که بر هر جانداری داده شده، برای سگ برابر با حق حیات انسانی می‌داند. اعتقادات نویسنده در قالب داستان و در لفافه‌ی داستانی پوشانده شده است. و به چه زیبایی که نصحیت‌گونه، شعاری نباشد.

نقد مذهبی «هدایت» هم از همان نوع ابراز عقیده نویسنده در داستان است. نسبت به اینکه سگ نجس است و آزار و راندنش ثواب.  با نوازش سگ و دست زدن به آن، باید دست را تطهیر و کُر کرد.

سگ با ناامیدی از مِهر مردمِ نامهربان، فرار می‌کند و به کنجی می‌رود. در خلوت به گذشته می‌اندیشد.  به خوشی‌هایش از گذشته می‌رسد و خاطرات کودکی و شیر و آغوش گرمِ مادرش. اینگونه از گذشته‌ی او باخبر می‌شویم که چه بوده، کجا بوده و چه به سرش آمده، که با اینجا رسیده است.

غریزه و شهوتی که به فنایش داده است.

بعد باز شدن قلاده و رهایی از قیودی که برای او مسئولیت به بار می‌آورد. اما تاوان این رهایی از مسئولیت‌ها، برایش فلاکت و سرانجام مرگ به بار می‌آورد.

از اینجا به بعد است که همه چیز از گذشته و حال سگ را می‌دانیم و اسمش را که او را تبدیل به شخصیت و فرد می‌کند.

داستان «سگ ولگرد»، داستانی نمادین است. در حال خواندن داستان، مخاطب چنان با سگ همذات‌پنداری می‌کند گاهی تفاوت‌ها فراموش می‌شود، فراموش می‌شود ما انسانیم و او یک حیوان.

انگار رنجی که سگ می‌کشد برایمان آشناست و در این رنج دیدن و کشیدن‌ها اشتراکاتی با این حیوان داریم.

سرانجام سگِ رنج‌دیده، مورد مهر و عطوفت از طرف مردی قرار می‌گیرد. این دفعه دیگر به هیچ قیمتی حاضر نمی‌شود این خدای جدیدش، خدای رفاه و رافع نیازهایش را از دست بدهد. به دنبال او می‌دود، در حالی که سرعت خداوندگارش که سوار بر ماشین است، چنان زیاد است که تمام قوای او برای رسیدن به آن، به گرد پایش هم نمی‌رسد.

اینجاست که دیگر ناامید و سرخورده، بی‌جان و توش و توان، خودش را رها می‌کند. کنار جاده‌ می‌افتد و منتظر مرگ، که غریزه‌اش آن را نزدیک نشان می‌دهد، می ماند.

و دو چشم میشی «پات»، همان چشم‌هایی که انسانیت و معصومیت انسانی در آن موج می‌زد و می‌درخشید، آماده خوراک کلاغ‌ها شدن است.

چشم‌های پات، که روح انسانی دارد رمز این داستان نمادین و بی‌نظیر است.

نمادی از زندگی و پستی و بلندی‌هاست.

نمادی از فرود از درجات بالا، به پستی‌هاست.

نمادی از …

*

*

*

شما بگویید دیگر نماد چیست؟

اگر این داستان را خوانده اید نظرتان را بنویسید 🙂

 

«افروز جهاندیده»

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید