کافه‌ها معمولا پاتوق می‌شوند. هر قشر یا گروه خاصی از جامعه به دلایلی کافه‌ای را برای دور هم جمع شدن با همفکران و دوستان انتخاب می‌کنند. اسم کافه که می‌آید من یاد روشنفکران و نویسندگان و شاعران بزرگ می‌افتم که دور میز کافه در یک فضای نیمه تاریک و رمانتیک دور میزی نشسته‌اند با چند استکان یا کاپ قهوه و چای.

وقتی اسم کتابی کافه داشته باشد به آدم حس خوبی می‌دهد. شاید کمی بورژوازی بوده باشد کافه گردی و همین حس با نام کتاب هم منتقل شود. کتاب «کافه پیانو» را بخوانی منتظری حس دید از بالا به مردم را پیدا کنی. اما این طور نیست. لحن و زبان صمیمی و ساده‌ای دارد و عمق و غنای محتوایی نه چندان ژرف. یک چیزی در حد و حدود معمولی است.

کافه پیانو برشی از زندگی یک نویسنده است با دختر و همسرش. دنیایی که همه ما داریم تجربه می‌کنیم از نگاه خودمان. داستان با بیان عقاید نویسنده درباره لباس و کفش خوب و تأثیر آن بر انجام کار بزرگ آغاز می‌شود. نویسنده شخصیت اصلی است و داستان برشی از زندگی او و دخترش گل گیسوست در فاصله جدا شدن از همسرش و تهیه مبلغ مهریه.

داستان به صورت اول شخص روایت می‌شود. اکثر شخصیت‌های داستان واقعی هستند مانند راوی که خود نویسنده می‌باشد، گل‌گیسو دختر نویسنده و همایون دوست نویسنده. و به همین صورت بیشتر اتفاقاتی که در کتاب می‌افتد منشا حقیقی دارند. حتی سعید دبیری ترانه سرای معروف مشتری کافه پیانو است و روزنامه می‌فروشد. هر فصل کتاب مشتمل بر روایت اتفاقاتی است که در بازه‌ی زمانی کوتاهی (در حد یک‌روز) برای راوی اتفاق می‌افتند. زمان داستان به صورت خطی پیش نمی‌رود ولی داستان در فاصله زمانی بین جدا شدن راوی از همسرش و تهیه مبلغ مهریه اتفاق می‌افتد.

حتما می‌گویید از واقعیت‌ها نوشتن ساده است و خوب از آب در می‌آید اگر این تصور را دارید شما هم از واقعیات زندگی بنویسید تا بدانید آن قدرها هم ساده نیست، داستان غیر خطی نوشتن و انتخاب کلمات دلنشین و مناسب حال.

 

 

آغاز کتاب کافه پیانو نوشته «فرهاد جعفری»:

 

« هیچ وقت خدا یک چیز واقعی را؛ حالا هر چه که می‌خواهد باشد، پشت یک ظاهر دورغین پنهان نکرده‌ام. یعنی یاد نگرفته‌ام عکس چیزی باشم که هستم. یا به چیزی تظاهر کنم که به بعضی آدم‌ها، منزلت معنوی می‌دهد. از این منزلت‌های معنوی دورغینی که خوب بهشان دقیق شوی؛ تصنعی بودن‌شان پیداست.

پس بی‌هیچ تکلّفی، به‌تان می‌گویم و برایم اهمیتی ندارد که تا چه حد ممکن است ازش برداشت نادرستی داشته باشید. اعتراف می‌کنم که حالم دارد از بیشتر چیزها بهم می‌خورد و قبل از همه از خودم.

از این که شش هفت سال آزگار است نتوانسته‌ام یک دست کت و شلوار تازه بخرم که وقتی می‌پوشمش آن قدر بهم شخصیت بدهد که فکر کنم باید یک کاری بکنم. و گرنه قدر و قیمت کت و شلوار به این قشنگی را ندانسته‌ام….

»

 

 

برای جزئیات بیشتر و خرید این کتاب کلیک کنید

 

افروز جهاندیده

در این سایت معرفی کتاب می‌خوانید، جزوه‌های درسی و سوالات امتحانی را می‌توانید دانلود کنید.

دیدگاهتان را بنویسید